عشقی که بهم دادی
"part 35"
=ولی تو که اصلا زیاده روی نمیکردی
+حالا شده دیگه
بالشو از رو سرم برداشتم و دادم دستش
=جونگکوک از اون بدن ورزشکاری ت کمک بگیر و تا میتونی این بالشو رو سرم فشار بده...محکممم
*از زبان جونگکوک
از حرف ش خنده م گرفتم و بالش رو روی سرش فشار دادم
ای دختر معلوم نیست دیشب چیشده
وقتی هانا بهم زنگ زد و گفت تو حالت بده نمیدونی با چه سرعتی خودمو از بیمارستان رسوندم
دیشب همش گریه میکرد
مجبور شدم چندبار بغلش کنم تا آروم شه
=ا.ت!
+ها؟
=چرا دیشب انقدر گریه میکردی؟!
*از زبان ا.ت
از حرف خیلی جا خوردم
وای خدا تو حالت م*س*ت*ی چیزی از دهنم در نرفته باشه
+من؟
=آره انقدر گریه میکردی که چند بار بغلت کردم که آروم شی
+خوب فهمیدی بغلم کنی آروم میگیرم...بغل دوست دارم
=۵ ساله رفیقیم ها
+بعله که هستیم...جیهون...جیهون چطوره؟
=اگه بهت بگم هفته دیگه مرخصه چیکار میکنی؟
دست جونگکوک رو زدم کنار رو نشستم لبه تخت و تو چساش زل زدم و با خوشحالی گفتم
+جدی میگی؟
=آره
خودمو پرت کردم رو تخت
+آخ سرم!...فشار بده...محکمتررررر
=اینجوری پیش برم سرت له میشه ها
+عوضش آروم میشه.......جونگکوک فک کنم بازو هات قلابیه ها...فشار بده
یهو ول کردم
=بازو های من قلابین؟....بیا دست بزن به این سفتی...اصن عضله هاشونو ببین
خنده ای کردم و از جام پاشدم و لپشو کشیدم
+قبولت دارم بابا...شوخی کردم(خنده)
دستمو کوبیدم به زانو هام و بلند شدم
+بریم پیش جیهون؟
=ا.ت...تو از سردرد نمیتونی چشماتو باز نگه داری بعد میگی بریم پیش جیهون
+نه حاجی خوب....
*از زبان جونگکوک
پاش خورد به میز
حقیقتا صدای بدی داد فک کنم پاش ترکید
داشت تعادلشو از دست میداد که رو هوا گرفتمش
حواسم نبود ولی به صورتش خیره شدم.
*از زبان ا.ت
هوف...خداروشکر جونگکوک گرفتتم ها
چشمامو باز کردم که با دوتا چشم مواجه شدم
سعی کردم خودمو جمع کنم
دستمو گذاشتم رو شونه ش و کمک گرفتم تا صاف وایستم
+م...ممنون
=خواهش
=ولی تو که اصلا زیاده روی نمیکردی
+حالا شده دیگه
بالشو از رو سرم برداشتم و دادم دستش
=جونگکوک از اون بدن ورزشکاری ت کمک بگیر و تا میتونی این بالشو رو سرم فشار بده...محکممم
*از زبان جونگکوک
از حرف ش خنده م گرفتم و بالش رو روی سرش فشار دادم
ای دختر معلوم نیست دیشب چیشده
وقتی هانا بهم زنگ زد و گفت تو حالت بده نمیدونی با چه سرعتی خودمو از بیمارستان رسوندم
دیشب همش گریه میکرد
مجبور شدم چندبار بغلش کنم تا آروم شه
=ا.ت!
+ها؟
=چرا دیشب انقدر گریه میکردی؟!
*از زبان ا.ت
از حرف خیلی جا خوردم
وای خدا تو حالت م*س*ت*ی چیزی از دهنم در نرفته باشه
+من؟
=آره انقدر گریه میکردی که چند بار بغلت کردم که آروم شی
+خوب فهمیدی بغلم کنی آروم میگیرم...بغل دوست دارم
=۵ ساله رفیقیم ها
+بعله که هستیم...جیهون...جیهون چطوره؟
=اگه بهت بگم هفته دیگه مرخصه چیکار میکنی؟
دست جونگکوک رو زدم کنار رو نشستم لبه تخت و تو چساش زل زدم و با خوشحالی گفتم
+جدی میگی؟
=آره
خودمو پرت کردم رو تخت
+آخ سرم!...فشار بده...محکمتررررر
=اینجوری پیش برم سرت له میشه ها
+عوضش آروم میشه.......جونگکوک فک کنم بازو هات قلابیه ها...فشار بده
یهو ول کردم
=بازو های من قلابین؟....بیا دست بزن به این سفتی...اصن عضله هاشونو ببین
خنده ای کردم و از جام پاشدم و لپشو کشیدم
+قبولت دارم بابا...شوخی کردم(خنده)
دستمو کوبیدم به زانو هام و بلند شدم
+بریم پیش جیهون؟
=ا.ت...تو از سردرد نمیتونی چشماتو باز نگه داری بعد میگی بریم پیش جیهون
+نه حاجی خوب....
*از زبان جونگکوک
پاش خورد به میز
حقیقتا صدای بدی داد فک کنم پاش ترکید
داشت تعادلشو از دست میداد که رو هوا گرفتمش
حواسم نبود ولی به صورتش خیره شدم.
*از زبان ا.ت
هوف...خداروشکر جونگکوک گرفتتم ها
چشمامو باز کردم که با دوتا چشم مواجه شدم
سعی کردم خودمو جمع کنم
دستمو گذاشتم رو شونه ش و کمک گرفتم تا صاف وایستم
+م...ممنون
=خواهش
۴.۳k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.