دکتر مافیا پارت ۲۵
______
ویو ادمین
گفت کسی که پدر و مادر کوک و آنا رو کشته
پدر من بوده
ا/ت: چ...چییییی پدر من؟؟؟
تهیونگ: آره
ا/ت: امکان نداره پدر من اینکارو نمیکنه نمیکنههه
تهیونگ: پدرت مافیا بوده پس بعید نیست اینکارو کنه
کوک: بچه ها چیشده
وقتی کوک اینو گفت ا/ت غش کرد که تهیونگ بغلش کرد و پرستار و صدا کرد و بردنش به یه اتاقی
کوک: چیشده
تهیونگ: خوب کوک قاتل پدر و مادرت پیدا شد
کوک: چی کیهه؟(عصبییی)
تهیونگ: پدر ا/ت
کوک: چی؟؟(تعجبب)
بعدش همه چی رو تعریف کرد
ویو تهیونگ
وقتی ا/ت و کوک رفتن نامجون اومد
نامجون: تهیونگ یه خبری دارم
تهیونگ: چیشده؟
نامجون: اول از همه با ا/ت چه نسبتی داری؟
تهیونگ: خوب قراره زنم بشه
نامجون: ولی فکر کنم کوک نمیزاره قاتل پدر و مادر کوک رو پیدا کردم
تهیونگ: چی کیه؟
نامجون: پدر ا/ت جانگ ووک
تهیونگ: چیی
که ا/ت اومد بیرون
و اون اتفاق ها
کوک: یعنی واقعا پدر ا/ت ای لعنت
تهیونگ: الان میخوایی چیکار کنی؟
کوک: اگه زنده بود قطعا میکشتمش ولی الان مرده و ا/ت مونده ا/ت هم هیچ تقصیری نداره که هیچ تازه خواهرم هم پیدا کرده
تهیونگ: به آنا چی میگی ؟
آنا: چیزی نگم چند روز دیگه بهش میگم قاتله رو کشتم نمیخوام رابطش با ا/ت خراب شه
پرستار : ببخشید خانم ا/ت بهوش اومدن و میخوان آقای جونگ کوک رو ببینه
کوک: باشه الان میرم
ویو کوک
وقتی رفتم تو اتاق ا/ت سریع اومد پیشم و زانو زد از این حرکتش خشکم زد چرا داره اینکارو میکنه که گفت
ا/ت: من .... من واقعا متاسفم کوک پدر من قاتل پدر و مادرته واقعا متاسفم (گریه)
کوک: ا/ت بلند شو
ا/ت: من معذرت میخوام
کوک: *اونم میشینه و ا/ت رو بلند میکنه* ببین ا/ت تو هیچ تقصیری نداری حتی نمیدونستی پدرت مافیاست پس گریه نکن تو هیچ تقصیری نداری
ا/ت: همچنان گریه میکنه
کوک: تمومش کن دیگه لطفا ا/ت*با شستش اشک هاشو پاک میکنه*
ا/ت: بازم معذرت میخوام
کوک: گفتم که تو مقصر نیستی پس هعی معذرت خواهی نکن
ا/ت: به آنا میگی؟
کوک: نه ولی چند روز دیگه میگم قاتل رو پیدا کردم و کشتم
ا/ت: ممنونم
کوک: خواهش حالا یکمی استراحت کن
ا/ت: بازم ممنونم *دیگه نشست رو تختش*
ویو ادمین
گفت کسی که پدر و مادر کوک و آنا رو کشته
پدر من بوده
ا/ت: چ...چییییی پدر من؟؟؟
تهیونگ: آره
ا/ت: امکان نداره پدر من اینکارو نمیکنه نمیکنههه
تهیونگ: پدرت مافیا بوده پس بعید نیست اینکارو کنه
کوک: بچه ها چیشده
وقتی کوک اینو گفت ا/ت غش کرد که تهیونگ بغلش کرد و پرستار و صدا کرد و بردنش به یه اتاقی
کوک: چیشده
تهیونگ: خوب کوک قاتل پدر و مادرت پیدا شد
کوک: چی کیهه؟(عصبییی)
تهیونگ: پدر ا/ت
کوک: چی؟؟(تعجبب)
بعدش همه چی رو تعریف کرد
ویو تهیونگ
وقتی ا/ت و کوک رفتن نامجون اومد
نامجون: تهیونگ یه خبری دارم
تهیونگ: چیشده؟
نامجون: اول از همه با ا/ت چه نسبتی داری؟
تهیونگ: خوب قراره زنم بشه
نامجون: ولی فکر کنم کوک نمیزاره قاتل پدر و مادر کوک رو پیدا کردم
تهیونگ: چی کیه؟
نامجون: پدر ا/ت جانگ ووک
تهیونگ: چیی
که ا/ت اومد بیرون
و اون اتفاق ها
کوک: یعنی واقعا پدر ا/ت ای لعنت
تهیونگ: الان میخوایی چیکار کنی؟
کوک: اگه زنده بود قطعا میکشتمش ولی الان مرده و ا/ت مونده ا/ت هم هیچ تقصیری نداره که هیچ تازه خواهرم هم پیدا کرده
تهیونگ: به آنا چی میگی ؟
آنا: چیزی نگم چند روز دیگه بهش میگم قاتله رو کشتم نمیخوام رابطش با ا/ت خراب شه
پرستار : ببخشید خانم ا/ت بهوش اومدن و میخوان آقای جونگ کوک رو ببینه
کوک: باشه الان میرم
ویو کوک
وقتی رفتم تو اتاق ا/ت سریع اومد پیشم و زانو زد از این حرکتش خشکم زد چرا داره اینکارو میکنه که گفت
ا/ت: من .... من واقعا متاسفم کوک پدر من قاتل پدر و مادرته واقعا متاسفم (گریه)
کوک: ا/ت بلند شو
ا/ت: من معذرت میخوام
کوک: *اونم میشینه و ا/ت رو بلند میکنه* ببین ا/ت تو هیچ تقصیری نداری حتی نمیدونستی پدرت مافیاست پس گریه نکن تو هیچ تقصیری نداری
ا/ت: همچنان گریه میکنه
کوک: تمومش کن دیگه لطفا ا/ت*با شستش اشک هاشو پاک میکنه*
ا/ت: بازم معذرت میخوام
کوک: گفتم که تو مقصر نیستی پس هعی معذرت خواهی نکن
ا/ت: به آنا میگی؟
کوک: نه ولی چند روز دیگه میگم قاتل رو پیدا کردم و کشتم
ا/ت: ممنونم
کوک: خواهش حالا یکمی استراحت کن
ا/ت: بازم ممنونم *دیگه نشست رو تختش*
۶۷.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.