•رویای شیرین •
•رویای شیرین •
پارت (۱۶)
سعی کرد تکون نخوره که مهماندار اومد و گفت : چی میل دارید قربان ؟
جونگ کوک : چی دارید ؟
مهماندار : ساندویچ گوشت و پاستا
جونگ کوک : من پاستا میخوام
مهماندار: بفرمایید... فقط همسرتون چی؟؟
جونگ کوک : همسر ؟..
مهماندار: بله برای خانومتون چی بزارم ؟؟
جونگ کوک : پاستا
بعد از رفتن مهماندار ا.ت بلند شد و با چشمای خمار به جونگ کوک خیره شد
جونگ کوک : اوه بیدارشدی ببخشید سر صدا شد...امم بیا غذاتو بخور البته که میدونم بده ولی سر کن تا برسیم هتل
ا.ت : من روی شونت خوابیده بودم ... ( تعجب)
کوک. : آره مگه چیه ؟؟
ا.ت : من تا حالا روی شونه ی کسی نخوابیده بودم خنده ای کرد و گفت عجیبه
کوک : خوبه پس اولین و با من تجربه کردی ... و لبخندی زد. و در پاستا رو باز کرد
ا.ت : مرسی ازتون
کوک : دیگه شرمنده ام میکنی از عصر تا حالا هی میگی مرسی ممنون بسه دیگه دختر ....
ا.ت : لبخندی زد و در پاستارو باز کرد و دوتاشون شروع به خوردن کردن
بعد چند ساعت رسیدن
تهیونگ : اخخخخ کمرم آدرین آدرین رسیدیم بلند سو
آدرین: چی ... اها بریم
جونگ کوک و ا.ت باهم دیگه با خنده از هواپیما خارج شدن ...
تهیونگ : همینجوری به دوتاشون خیره بود ...
آدرین: بریم داداش
تهیونگ : بریم
ویو به رسیدن هتل
ا.ت : میااااا پریدن بغل هم
میا : اخخخ دختر دلم برات تنگ شده بود
ا.ت : منممم همینطور
تهیونگ : خانوم مترجم اتاق رزرو میکنی ؟؟
ا.ت : اها اومدم
ا.ت : آخه یعنی چی که اتاق یک خواب نداریم ( انگیلیسی)
خانم : ببخشید خانوم اتاق تک هامون پر شده گفتم که
ا.ت : روبه بچها کرد و گفت خوب میگه که اتاق یک خواب ندارن ...
کوک : فقط دوخوابه دارن
ا.ت : آره
کوک : خوب تو و من تو یه اتاق بخوابیم میشه ؟؟
ا.ت : چی آخه.... ببینم شما جدی هستین
کوک : من رو کاناپه میخوابم خوب من گفتم بیای ...
ا.ت : خوب باشه پس میگیرم
بعد از چند دقه که اتاق رو رزرو کردن رفتن بالا تهیونگ : کوک میبینمت...
کوک : منم خدافظ
ا.ت : اها ۲ تا دیگه بریم میرسیم
کوک : پس بریم
ا.ت : بریم
کارت درو زدین و وارد اتاق شدین .....
پارت (۱۶)
سعی کرد تکون نخوره که مهماندار اومد و گفت : چی میل دارید قربان ؟
جونگ کوک : چی دارید ؟
مهماندار : ساندویچ گوشت و پاستا
جونگ کوک : من پاستا میخوام
مهماندار: بفرمایید... فقط همسرتون چی؟؟
جونگ کوک : همسر ؟..
مهماندار: بله برای خانومتون چی بزارم ؟؟
جونگ کوک : پاستا
بعد از رفتن مهماندار ا.ت بلند شد و با چشمای خمار به جونگ کوک خیره شد
جونگ کوک : اوه بیدارشدی ببخشید سر صدا شد...امم بیا غذاتو بخور البته که میدونم بده ولی سر کن تا برسیم هتل
ا.ت : من روی شونت خوابیده بودم ... ( تعجب)
کوک. : آره مگه چیه ؟؟
ا.ت : من تا حالا روی شونه ی کسی نخوابیده بودم خنده ای کرد و گفت عجیبه
کوک : خوبه پس اولین و با من تجربه کردی ... و لبخندی زد. و در پاستا رو باز کرد
ا.ت : مرسی ازتون
کوک : دیگه شرمنده ام میکنی از عصر تا حالا هی میگی مرسی ممنون بسه دیگه دختر ....
ا.ت : لبخندی زد و در پاستارو باز کرد و دوتاشون شروع به خوردن کردن
بعد چند ساعت رسیدن
تهیونگ : اخخخخ کمرم آدرین آدرین رسیدیم بلند سو
آدرین: چی ... اها بریم
جونگ کوک و ا.ت باهم دیگه با خنده از هواپیما خارج شدن ...
تهیونگ : همینجوری به دوتاشون خیره بود ...
آدرین: بریم داداش
تهیونگ : بریم
ویو به رسیدن هتل
ا.ت : میااااا پریدن بغل هم
میا : اخخخ دختر دلم برات تنگ شده بود
ا.ت : منممم همینطور
تهیونگ : خانوم مترجم اتاق رزرو میکنی ؟؟
ا.ت : اها اومدم
ا.ت : آخه یعنی چی که اتاق یک خواب نداریم ( انگیلیسی)
خانم : ببخشید خانوم اتاق تک هامون پر شده گفتم که
ا.ت : روبه بچها کرد و گفت خوب میگه که اتاق یک خواب ندارن ...
کوک : فقط دوخوابه دارن
ا.ت : آره
کوک : خوب تو و من تو یه اتاق بخوابیم میشه ؟؟
ا.ت : چی آخه.... ببینم شما جدی هستین
کوک : من رو کاناپه میخوابم خوب من گفتم بیای ...
ا.ت : خوب باشه پس میگیرم
بعد از چند دقه که اتاق رو رزرو کردن رفتن بالا تهیونگ : کوک میبینمت...
کوک : منم خدافظ
ا.ت : اها ۲ تا دیگه بریم میرسیم
کوک : پس بریم
ا.ت : بریم
کارت درو زدین و وارد اتاق شدین .....
۱.۳k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.