وقتی برای تولدش میخوای سوپرایزش کنی
*همه جای خونه رو تزئین کرده بودی و فقط مونده بود که شوهر جان بیان( داداشت جیمینه و حامله ای)*
جیمین: الو....نامجون هیونگ لارا حالش بد شده ماشین منم خرابه سریع خودتو برسون....
نامجون: بله.... چی؟....چی میگی..باشه باشه الان خودمو میرسونم*نگران*
لارا: جیمییینااا...الان نگران میشه..چرا اینطوری گفتی؟
جیمین: تو نگران نباش، فقط خودتو آماده کن
***
نامی: *درو باز کردم و دیدم چراغا خاموشه صداشون کردم کسی جواب نداد تا چراغا رو روشن کردم....*
همه: تولدت مبارک نامجون شی
لارا: تولدت مبارک عشقم
نامی: *نمیدونستم بخندم یا گریه کنم*( 🙂🤣🤣)..شماها اینجا چیکار میکنید...عع امروز تولدمههه...مرسی عشقم( بچم تازه یادش اومد🤣🤣)
لارا: چرا قیافت اینطوریه؟
نامی: هیچی ولش کن..*بغلش کردم و بوسیدمش* بابت همچین ممنونم زندگیم
لارا: مرسی که بدنیا اومدی
نامی: از توهم ممنونم کوچولو*شکمش رو هم بوسیدم*
جیمین: اهم ماهم اینجاییم
و...
پایان:)
جیمین: الو....نامجون هیونگ لارا حالش بد شده ماشین منم خرابه سریع خودتو برسون....
نامجون: بله.... چی؟....چی میگی..باشه باشه الان خودمو میرسونم*نگران*
لارا: جیمییینااا...الان نگران میشه..چرا اینطوری گفتی؟
جیمین: تو نگران نباش، فقط خودتو آماده کن
***
نامی: *درو باز کردم و دیدم چراغا خاموشه صداشون کردم کسی جواب نداد تا چراغا رو روشن کردم....*
همه: تولدت مبارک نامجون شی
لارا: تولدت مبارک عشقم
نامی: *نمیدونستم بخندم یا گریه کنم*( 🙂🤣🤣)..شماها اینجا چیکار میکنید...عع امروز تولدمههه...مرسی عشقم( بچم تازه یادش اومد🤣🤣)
لارا: چرا قیافت اینطوریه؟
نامی: هیچی ولش کن..*بغلش کردم و بوسیدمش* بابت همچین ممنونم زندگیم
لارا: مرسی که بدنیا اومدی
نامی: از توهم ممنونم کوچولو*شکمش رو هم بوسیدم*
جیمین: اهم ماهم اینجاییم
و...
پایان:)
۱۰.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.