دو پارتی ددیِ وحشیه من(اسمات)پارت۱
های من کان مونیلا هستم مونی صدام میزنن و ۲۵سالمه
یک ساله که با زندگیم یعنی تهیونگ ازدواج کردم و اون ۲۶ سالشه(اینجا جفتتون آیدلین)
دوران نامزدیمون خیلی خوب بود
تا اینکه ازدواج کردیم...
انگار دیگه حسی به من نداره
شبا بجای اینکه ساعت ۸ بیاد خونه ساعت۱ شب میاد
راستش من ایرانیم و نمیتونم به ایران پیش خوانوادم برم چون دولت اجازه نمیده
و تهیونگ هم همینطور
انگار مونیلایی وجود نداره
هرشب وقتی میاد خونه لبخند زنان میاد و بی توجه به من میره اتاقش.اتاق مشترکمون نه!اتاق خودش!
راستش واقعا خسته شدم
باید باهاش حرف بزنم
راوی:
(مونی+
ته ته-)
مونی در رو زد
(خونه شما عمارته و خیلی بزرگه و کلی خدمتکار داره)
-بیا تو
+رفتم تو طبق معمول رو تخت سرش تو گوشی بود و معلوم نبود با کی چت میکرد ولی داشت میخندید..سلام
-کاری داری(سرد)
+باید حرف بزنیم
-خستم حوصلتو ندارم برو بیرون(سرد)
+ولی آخه..
-کری؟گفتم برو بیرون(داد)
بغزم گرفت
اولین باری نبود که سرم داد میزد
بغزم شکست و منم با داد و گریه گفتم
چرا اینجوری رفتار میکنی هااا؟همه چیرو ازم گرفتی نمیزاری خانوادمو ببینم بعدم سرم داد میزنیییی؟؟؟
تو خانوادمو ازم گرفتی آرامش رو ازم گرفتی. قلب
و زندگیم هم همینطووورتو
با با سوزشی روی صورتم حرفم نصف نیمه موند
-اگه ناراحتی خب از اینجا برووو.از جلو چشمام گمشوو(عربدههه)
+هق هق
که همون لحظه صدای پیام گوشی تهیونگ اومد
نگاهی بهش انداختم
چ.چی
نوشته بود
ددییی کاش امشبم میموندی باهم حال میکردیممم
دلم برای مزه ی لبت و اون د.یک بزرگت تنگ شدهههه
که همچی برام تار و تاریک شد
ویو ته
بعد سیلی که زدم یکی پیام فرستاد اون نونا بود دختر عمم
اون خیلی میخواست با من باشه ولی من عاشق مونی بودم
نونا همیشه به هر بهانه ای میخواست من و مونی رو از هم جدا کنه
این چند وقت با مونی بخاطر آهنگ جدیدم سرد رفتار و کردم چون خیلی خسته میشدم
کارم تا دیروقت طول میکشید ولی بعد این آهنگ از دلش در میارم
بعد دیدم بیهوش شد
باسرعت به بیمارستان بردمش و پرستارا بردن تواتاق
ویو مونی
چشمامو باز کردم
دور و بر رو دیدم که پرستار با خوش رویی گفت الان مرخصت میکنن
رفتم بیرون..هه پول رو هم پرداخت نکرده
پول رو پرداخت کردم و رفتم بیرون که دیدم تهیونگ اونجاست
-مونی(ذوق زده)
+من رو با شهرتم صدا بزنید آقای کیم
فردا در دادگاه.......برای طلاق تشریف بیارید
رفتم خونه
فردا شد و رفتم دادگاه
دیدم تهیونگ نیست
بعد کمی اومد
قاضی خب برای چی طلاق میگیرین؟
+آقای قاضی بهم خیانت کرده
قاضی:بله لطفا اینجا رو امضا کنید
امضا کردم
ولی مطمئن نبودم
هنوز دوستش داشتم
-ولی من امضا نمیکنم...
ادامههه پارت بعددددد
یک ساله که با زندگیم یعنی تهیونگ ازدواج کردم و اون ۲۶ سالشه(اینجا جفتتون آیدلین)
دوران نامزدیمون خیلی خوب بود
تا اینکه ازدواج کردیم...
انگار دیگه حسی به من نداره
شبا بجای اینکه ساعت ۸ بیاد خونه ساعت۱ شب میاد
راستش من ایرانیم و نمیتونم به ایران پیش خوانوادم برم چون دولت اجازه نمیده
و تهیونگ هم همینطور
انگار مونیلایی وجود نداره
هرشب وقتی میاد خونه لبخند زنان میاد و بی توجه به من میره اتاقش.اتاق مشترکمون نه!اتاق خودش!
راستش واقعا خسته شدم
باید باهاش حرف بزنم
راوی:
(مونی+
ته ته-)
مونی در رو زد
(خونه شما عمارته و خیلی بزرگه و کلی خدمتکار داره)
-بیا تو
+رفتم تو طبق معمول رو تخت سرش تو گوشی بود و معلوم نبود با کی چت میکرد ولی داشت میخندید..سلام
-کاری داری(سرد)
+باید حرف بزنیم
-خستم حوصلتو ندارم برو بیرون(سرد)
+ولی آخه..
-کری؟گفتم برو بیرون(داد)
بغزم گرفت
اولین باری نبود که سرم داد میزد
بغزم شکست و منم با داد و گریه گفتم
چرا اینجوری رفتار میکنی هااا؟همه چیرو ازم گرفتی نمیزاری خانوادمو ببینم بعدم سرم داد میزنیییی؟؟؟
تو خانوادمو ازم گرفتی آرامش رو ازم گرفتی. قلب
و زندگیم هم همینطووورتو
با با سوزشی روی صورتم حرفم نصف نیمه موند
-اگه ناراحتی خب از اینجا برووو.از جلو چشمام گمشوو(عربدههه)
+هق هق
که همون لحظه صدای پیام گوشی تهیونگ اومد
نگاهی بهش انداختم
چ.چی
نوشته بود
ددییی کاش امشبم میموندی باهم حال میکردیممم
دلم برای مزه ی لبت و اون د.یک بزرگت تنگ شدهههه
که همچی برام تار و تاریک شد
ویو ته
بعد سیلی که زدم یکی پیام فرستاد اون نونا بود دختر عمم
اون خیلی میخواست با من باشه ولی من عاشق مونی بودم
نونا همیشه به هر بهانه ای میخواست من و مونی رو از هم جدا کنه
این چند وقت با مونی بخاطر آهنگ جدیدم سرد رفتار و کردم چون خیلی خسته میشدم
کارم تا دیروقت طول میکشید ولی بعد این آهنگ از دلش در میارم
بعد دیدم بیهوش شد
باسرعت به بیمارستان بردمش و پرستارا بردن تواتاق
ویو مونی
چشمامو باز کردم
دور و بر رو دیدم که پرستار با خوش رویی گفت الان مرخصت میکنن
رفتم بیرون..هه پول رو هم پرداخت نکرده
پول رو پرداخت کردم و رفتم بیرون که دیدم تهیونگ اونجاست
-مونی(ذوق زده)
+من رو با شهرتم صدا بزنید آقای کیم
فردا در دادگاه.......برای طلاق تشریف بیارید
رفتم خونه
فردا شد و رفتم دادگاه
دیدم تهیونگ نیست
بعد کمی اومد
قاضی خب برای چی طلاق میگیرین؟
+آقای قاضی بهم خیانت کرده
قاضی:بله لطفا اینجا رو امضا کنید
امضا کردم
ولی مطمئن نبودم
هنوز دوستش داشتم
-ولی من امضا نمیکنم...
ادامههه پارت بعددددد
۳۵.۹k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.