دختر مافیا پارت ۲۸
(پایان فلش بک)
درسته من میدونستم که آبجی توی مافیا کار می کنم!
از اولش
فقط یکم طول کشید تا به سرهنگ بگم،وگرنه من با این موضوع به خوبی کنار اومده بودم
و این رو میدونم که آبجی فقط،فقط برای لذت اینکار رو انجام میداد
برای همین از خونه رفتم و تنها زندگی کردم
چون سرهنگ گفته بود که باید مواظب باشم سامانتا خیلی ترسناکه!
درواقعه من ترسناکی رو از نزدیک دیدم.
دیدم که چجوری با لذت به مردم آسیب میزد
و حتی بعدش هم با لذت می خندید
هنوز هم صدای قهقهه هاش توی گوش هامه
(فلش بک به ۱ سال قبل)
_واقعا که احمق هستین،مثلا اسم خودتون رو گذاشتید پلیس مخفی؟
و بعد بلند خندید.
ماموری که دلشت ازش بازجویی می کرد دیگه تحملی نداشت تا ادامه بده.
~واقعا اون خواهر توعه؟دنی
+بله خواهر منه،سرهنگ
~عجیبه
دنیل از پشت شیشه داشت به خواهرش که در حال بازجویی(مثلا)بود،نگاه میکرد
+میشه دوباره پرونده آبجی رو ببینم؟
روبه سرهنگ گفت
~اوه حتما
و یه پرونده خیلی بزرگ و کلفت به دست دنیل اومد
+وای خدای من!
~آره زیادن
دنیل تک تک جرم های خواهر یکی یِدونه اش رو چِک کرد
و واقعا مونده بود که چی بگه
همشون وحشتناک بودن
خواهرش یه شکنجه گر واقعی بود
و از این شغل خوشش می اومد.
(پایان فلش بک)
فکر کنم دیگه باید برم و یه سر به مَقَر فرماندهی(درست نوشتم؟)بزنم.
_____________________________________________
های گایز
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
گومن دیر پارت دادم
ویسگون هنگ کرده بود
تا پارت بعدی
جانه🩷
درسته من میدونستم که آبجی توی مافیا کار می کنم!
از اولش
فقط یکم طول کشید تا به سرهنگ بگم،وگرنه من با این موضوع به خوبی کنار اومده بودم
و این رو میدونم که آبجی فقط،فقط برای لذت اینکار رو انجام میداد
برای همین از خونه رفتم و تنها زندگی کردم
چون سرهنگ گفته بود که باید مواظب باشم سامانتا خیلی ترسناکه!
درواقعه من ترسناکی رو از نزدیک دیدم.
دیدم که چجوری با لذت به مردم آسیب میزد
و حتی بعدش هم با لذت می خندید
هنوز هم صدای قهقهه هاش توی گوش هامه
(فلش بک به ۱ سال قبل)
_واقعا که احمق هستین،مثلا اسم خودتون رو گذاشتید پلیس مخفی؟
و بعد بلند خندید.
ماموری که دلشت ازش بازجویی می کرد دیگه تحملی نداشت تا ادامه بده.
~واقعا اون خواهر توعه؟دنی
+بله خواهر منه،سرهنگ
~عجیبه
دنیل از پشت شیشه داشت به خواهرش که در حال بازجویی(مثلا)بود،نگاه میکرد
+میشه دوباره پرونده آبجی رو ببینم؟
روبه سرهنگ گفت
~اوه حتما
و یه پرونده خیلی بزرگ و کلفت به دست دنیل اومد
+وای خدای من!
~آره زیادن
دنیل تک تک جرم های خواهر یکی یِدونه اش رو چِک کرد
و واقعا مونده بود که چی بگه
همشون وحشتناک بودن
خواهرش یه شکنجه گر واقعی بود
و از این شغل خوشش می اومد.
(پایان فلش بک)
فکر کنم دیگه باید برم و یه سر به مَقَر فرماندهی(درست نوشتم؟)بزنم.
_____________________________________________
های گایز
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
گومن دیر پارت دادم
ویسگون هنگ کرده بود
تا پارت بعدی
جانه🩷
۲.۰k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.