fan gril p5
مگه میشد نشناسم؟
چشمای بایسم
مطمئنم خود ته ته بود بعد از چند ثانیه نگاه کردن بهش
نگاهم رو گرفتم من برعکس بقیه ارمیا جیغ نمیزدم ولی به جرعت میتونم بگم از اونا خیلی هیجان زده تر بودم اعضا از اونجا رفتن و من بعد از چک کردن بلیط از اونجا بیرون اومدم.
رفتم خونه وسایل رو توی کمدام چیدم و لباس خونگی هام رو دوباره پوشیدم
برای فردا خیلی هیجان زده بودم
چشمای تهیونگ مگه میشد یادم بره؟
آلارم رو تنضیم کردن اگه بیدار نشم قطعا خودمو میکشم..... با فکر اعضا خوابم برد.....
《 زندگی غافل گیرم کرد،وقتی انتظارشو نداشتم،دیدم تو چشمات غرق شدم تو..تو....همه چیز منی 》ا.ت
چشمای بایسم
مطمئنم خود ته ته بود بعد از چند ثانیه نگاه کردن بهش
نگاهم رو گرفتم من برعکس بقیه ارمیا جیغ نمیزدم ولی به جرعت میتونم بگم از اونا خیلی هیجان زده تر بودم اعضا از اونجا رفتن و من بعد از چک کردن بلیط از اونجا بیرون اومدم.
رفتم خونه وسایل رو توی کمدام چیدم و لباس خونگی هام رو دوباره پوشیدم
برای فردا خیلی هیجان زده بودم
چشمای تهیونگ مگه میشد یادم بره؟
آلارم رو تنضیم کردن اگه بیدار نشم قطعا خودمو میکشم..... با فکر اعضا خوابم برد.....
《 زندگی غافل گیرم کرد،وقتی انتظارشو نداشتم،دیدم تو چشمات غرق شدم تو..تو....همه چیز منی 》ا.ت
۱۳.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.