پارت ۵
زنگ خونت به صدا در اومد به سمت در رفتی و باز کردی
یه دسته گل بزرگ که یه نفر پشتش قایم شده بود
گل رو به سمتت گرفت فهمیدی تهیونگ
تهیونگ: میتونم بیام تو
لبخندی زدی ودر و بیشتر باز کردی
تهیونگ: این دو هفته ای که نبودی زبون تو انگار خوردی شده
ا/ت:باشه بابا بیا تو
رو به رو هم نشستین
تهیونگ:ا/ت من ی معذرت خواهی بزرگی بدهکارم
ا/ت: .....
تهیونگ: میبخشیم
ا/ت: تو گناهی نداشتی فقط حقیقت رو گفتی اما برا من پذیرفتن حقیقت تلخ
تهیونگ: یا ا/ت بس کن ها اه
ا/ت:اهمم
تهیونگ:کار دومم اینه که خب من خیلی
فکر کردم و خب این نه ماه رو نمیتونی تنها باشی برا همین این نه ماه رو میتونی بیای خونه من و باهم زندگی کنیم و من ازت مراقبت کنم
ولی هروقت بچه به دنیا امد تو دیگه آزادی و وظیفه منم تموم میشه و میتونی جدا زندگی کنی و منم برای ادامه زندگیتون برات پولی پرداخت میکنم یعنی هر چی نیاز بود من تامین میکنم
تهیونگ:یا ا/ت چرا داری گریه میکنی
اب دماختو کشیدی
ا/ت: هیچی همینجوری
تهیونگ امد کنارت نشست
تهیونگ: بیا بغلم
تهیونگ: پشتتو نوازش میداد
تهیونگ: نگران نباش تنها نیستی منم کنارتم
ا/ت: تهیونگ چه خوبه که من با تو اشنا شدم
بغضت ترکید و بیشتر گریه کردی
تهیونگ: ایش ا/ت اینقد گریه نکن
اگه گریه کنی بچت هم زر زرو میشه ها
این حرفش باعث شد بخندی
تهیونگ: رسما ا/ت رد دادع یا میخنده یا گریه میکنه
خدا این نه ماه رو حواست بهم باشه
به سینه تهیونگ ضربه زدی
ا/ت :دیوونه
لایک کامنت فراموش نشه
یه دسته گل بزرگ که یه نفر پشتش قایم شده بود
گل رو به سمتت گرفت فهمیدی تهیونگ
تهیونگ: میتونم بیام تو
لبخندی زدی ودر و بیشتر باز کردی
تهیونگ: این دو هفته ای که نبودی زبون تو انگار خوردی شده
ا/ت:باشه بابا بیا تو
رو به رو هم نشستین
تهیونگ:ا/ت من ی معذرت خواهی بزرگی بدهکارم
ا/ت: .....
تهیونگ: میبخشیم
ا/ت: تو گناهی نداشتی فقط حقیقت رو گفتی اما برا من پذیرفتن حقیقت تلخ
تهیونگ: یا ا/ت بس کن ها اه
ا/ت:اهمم
تهیونگ:کار دومم اینه که خب من خیلی
فکر کردم و خب این نه ماه رو نمیتونی تنها باشی برا همین این نه ماه رو میتونی بیای خونه من و باهم زندگی کنیم و من ازت مراقبت کنم
ولی هروقت بچه به دنیا امد تو دیگه آزادی و وظیفه منم تموم میشه و میتونی جدا زندگی کنی و منم برای ادامه زندگیتون برات پولی پرداخت میکنم یعنی هر چی نیاز بود من تامین میکنم
تهیونگ:یا ا/ت چرا داری گریه میکنی
اب دماختو کشیدی
ا/ت: هیچی همینجوری
تهیونگ امد کنارت نشست
تهیونگ: بیا بغلم
تهیونگ: پشتتو نوازش میداد
تهیونگ: نگران نباش تنها نیستی منم کنارتم
ا/ت: تهیونگ چه خوبه که من با تو اشنا شدم
بغضت ترکید و بیشتر گریه کردی
تهیونگ: ایش ا/ت اینقد گریه نکن
اگه گریه کنی بچت هم زر زرو میشه ها
این حرفش باعث شد بخندی
تهیونگ: رسما ا/ت رد دادع یا میخنده یا گریه میکنه
خدا این نه ماه رو حواست بهم باشه
به سینه تهیونگ ضربه زدی
ا/ت :دیوونه
لایک کامنت فراموش نشه
۳۹.۰k
۱۷ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.