💠 شفا گرفتن زائر امام رضا علیه السلام در حرم آن حضرت (به
💠 شفا گرفتن زائر امام رضا علیه السلام در حرم آن حضرت (به روایت اهل سنت عمری)
🔹 جوینی از علمای بزرگ اهل سنت عمری مینویسد:
🔸 حاکم نیشابوری نقل کرده است که شخصی به نام ابو نضر موذن میگفت: به بیماری سختی مبتلا گشتم، در آن بیماری زبانم بند آمد و قادر بر سخن گفتن نبودم. به ذهنم خطور کرد به زیارت قبر امام رضا (علیه السلام) بروم و و نزد مرقد و بارگاه شریف ایشان دعا و توسل کنم و از خدا بخواهم مرا از این بیماری نجات دهد. به قصد زیارت قبر امام رضا (علیه السلام) از نیشابور خارج شدم و قبر آن حضرت را زیارت کردم و در سمت بالای سر آن حضرت مشغول خواندن نماز شدم و امام رضا (علیه السلام) را شفیع قرار دادم و از خدا خواستم به احترام و منزلت و مقام ایشان مشکل زبانم را برطرف سازد. در سجده نماز خوابم برد در خواب دیدم ناگهان ماه شکافته شد و مردی از آن خارج شد و به نزدیک من آمد و صدا زد: ای ابو نضر! بگو: لا اله الا الله. من با دست اشاره کردم که قادر بر سخن گفتن نیستم و زبانم بند آمده است. آن مرد بر سرم فریاد زد و فرمود: مگر به قدرت خدا ایمان نداری؟ بگو: لا اله الا الله. من که تا آن هنگام لال بودم یکباره زبانم باز شد و گفتم: لا اله الا الله. من نیز به شکرانه این نعمت الهی، از مشهد پیاده بازگشتم و در طول مسیر همواره ذکر لا اله الا الله را بر زبان داشتم و بعد از آن زبانم بند نیامد.
📚 فرائد السمطین، تالیف جوینی، جلد ۱، صفحه ۲۱۷، چاپ دار الحبیب
📃 اسکن کتاب:
🌐 https://bit.ly/2YOPOh3
📃 پوستر:
🌐 https://bit.ly/2YUSauG
#فضائل_اهل_بیت_از_کتب_مخالفین
🔹 جوینی از علمای بزرگ اهل سنت عمری مینویسد:
🔸 حاکم نیشابوری نقل کرده است که شخصی به نام ابو نضر موذن میگفت: به بیماری سختی مبتلا گشتم، در آن بیماری زبانم بند آمد و قادر بر سخن گفتن نبودم. به ذهنم خطور کرد به زیارت قبر امام رضا (علیه السلام) بروم و و نزد مرقد و بارگاه شریف ایشان دعا و توسل کنم و از خدا بخواهم مرا از این بیماری نجات دهد. به قصد زیارت قبر امام رضا (علیه السلام) از نیشابور خارج شدم و قبر آن حضرت را زیارت کردم و در سمت بالای سر آن حضرت مشغول خواندن نماز شدم و امام رضا (علیه السلام) را شفیع قرار دادم و از خدا خواستم به احترام و منزلت و مقام ایشان مشکل زبانم را برطرف سازد. در سجده نماز خوابم برد در خواب دیدم ناگهان ماه شکافته شد و مردی از آن خارج شد و به نزدیک من آمد و صدا زد: ای ابو نضر! بگو: لا اله الا الله. من با دست اشاره کردم که قادر بر سخن گفتن نیستم و زبانم بند آمده است. آن مرد بر سرم فریاد زد و فرمود: مگر به قدرت خدا ایمان نداری؟ بگو: لا اله الا الله. من که تا آن هنگام لال بودم یکباره زبانم باز شد و گفتم: لا اله الا الله. من نیز به شکرانه این نعمت الهی، از مشهد پیاده بازگشتم و در طول مسیر همواره ذکر لا اله الا الله را بر زبان داشتم و بعد از آن زبانم بند نیامد.
📚 فرائد السمطین، تالیف جوینی، جلد ۱، صفحه ۲۱۷، چاپ دار الحبیب
📃 اسکن کتاب:
🌐 https://bit.ly/2YOPOh3
📃 پوستر:
🌐 https://bit.ly/2YUSauG
#فضائل_اهل_بیت_از_کتب_مخالفین
۱.۳k
۲۴ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.