فیک دروغ چرا میترسم پارت ٢
ا/ت: راستی کی میای دنبالش؟
وسایل یونجین رو ازش گرفتم
الیس: کارم تا شب طول میکشه
ا/ت: باشه(ذوق)
الیس رفت
من موندم با یونجیین
باهاش کلی بازی کردم حموم بردمش کارتون باهاش دیدم
بعد یک ساعت زد زیر گریه
ا/ت: جانم؟ چرا داری گریه میکنی؟ بزار ببینم مامانی شیرتو گذاشته؟
کیفش رو گشتم ولی نبود
ا/ت: عیبابا انگار خودم باید بهت شیر بدم
لباسم رو دادم بالا
ا/ت:(لبخند)
ویو تهیونگ
امروز کارم زودتر تموم شد
تهیونگ: من میرم دیگه خدافظ بچه ها
نامجون: خدافظ
جیمین: بای بای
کوک: فردا خبر بچه دار شدنت رو میشنوم!( خنده)
تهیونگ: خفه شو کوک(خنده)
راه افتادم سمت خونه دلم برای ا/ت تنگ شده...
ساعت ۷ و نیم رسیدم خونه
درو باز کردم: بیبی من اومدم_
با چیزی که دیدم خشکم زد
وسایل یونجین رو ازش گرفتم
الیس: کارم تا شب طول میکشه
ا/ت: باشه(ذوق)
الیس رفت
من موندم با یونجیین
باهاش کلی بازی کردم حموم بردمش کارتون باهاش دیدم
بعد یک ساعت زد زیر گریه
ا/ت: جانم؟ چرا داری گریه میکنی؟ بزار ببینم مامانی شیرتو گذاشته؟
کیفش رو گشتم ولی نبود
ا/ت: عیبابا انگار خودم باید بهت شیر بدم
لباسم رو دادم بالا
ا/ت:(لبخند)
ویو تهیونگ
امروز کارم زودتر تموم شد
تهیونگ: من میرم دیگه خدافظ بچه ها
نامجون: خدافظ
جیمین: بای بای
کوک: فردا خبر بچه دار شدنت رو میشنوم!( خنده)
تهیونگ: خفه شو کوک(خنده)
راه افتادم سمت خونه دلم برای ا/ت تنگ شده...
ساعت ۷ و نیم رسیدم خونه
درو باز کردم: بیبی من اومدم_
با چیزی که دیدم خشکم زد
۱۲.۷k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.