پارت دو ماه قشنگ مننن
پارت دووو ماه قشنگ منننن
صبح بیدار شدم رفتم برای اولین بار پیش هوپی نشستم چون هیچوقت تاحالا پیشش نشسته بودم:)
ویو هوپی
اون پیشم نشست میخواستم برم اما قیافش خیلی کیوت بود
خب صبحانه خوردم و بلند شدم
گوشیمو چک کردم منشیم بود بهم گفت امروز بریم سر قرار
منم بهش گفتم باشه
من یه شرکت بزرگ دارم و عاشق منشیمم یعنی بعد کراش داشتن روش عاشقش شدم
از ا/ت خدافظی کردم و رفتم پیشش
ویو ا/ت از هوپی خدافظی کردم و گفتم برم میوه بخرم
سر راه به یه کافه رسیدم رفتم دوتا کافی گرفتم که یکی بعدا بدم به هوپی شاید با این کارا بتونم زندگی پر از عشق تجربه کنم
وقتی داشتم میرفتم یه لباس آشنا دیدم اون هوپی بود داشت به به دختر کمر باریک مو بلوند عاشقانه نگاه میکرد
چ چی؟
اون یه بارم منو بغل نکرد بهم نگاه نکرد بعد با اون دست تو دست بود چرا صندلی هاشون نزدیک هم کردن و سرش رو شونه شوهرم بود؟
حالم بد شد و رفتم تو خونه
هوپی اومد با رنگ پریده بهش نگاه کردم
ویو هوپی
بهش نگاه کردم رنگش پریده بود ازش پرسیدم چی شده؟
چفت هیچی
بهم گفت برام کافی خریده رفتم خوردم مارک کافه ای بود که منو و جسیکا توش بودیم
ازش پرسیدم که حرفمو قطع کرد و گفت
اره من دیدم همچیو
مهم نیست تو منو دوست نداری ولی من دوستت دارم
سرش داد زدم تو مشکلت پدرم؟؟؟
فردا طلاق میگیرم بابام هم مهم نیست
عروسیم با جسیکا دعوتت میکنم
ا/ ت: اما من دوستت دارم
و از خونه رفت بیرون
پارت بعد ۱۰ لایک و پنج کامنت
صبح بیدار شدم رفتم برای اولین بار پیش هوپی نشستم چون هیچوقت تاحالا پیشش نشسته بودم:)
ویو هوپی
اون پیشم نشست میخواستم برم اما قیافش خیلی کیوت بود
خب صبحانه خوردم و بلند شدم
گوشیمو چک کردم منشیم بود بهم گفت امروز بریم سر قرار
منم بهش گفتم باشه
من یه شرکت بزرگ دارم و عاشق منشیمم یعنی بعد کراش داشتن روش عاشقش شدم
از ا/ت خدافظی کردم و رفتم پیشش
ویو ا/ت از هوپی خدافظی کردم و گفتم برم میوه بخرم
سر راه به یه کافه رسیدم رفتم دوتا کافی گرفتم که یکی بعدا بدم به هوپی شاید با این کارا بتونم زندگی پر از عشق تجربه کنم
وقتی داشتم میرفتم یه لباس آشنا دیدم اون هوپی بود داشت به به دختر کمر باریک مو بلوند عاشقانه نگاه میکرد
چ چی؟
اون یه بارم منو بغل نکرد بهم نگاه نکرد بعد با اون دست تو دست بود چرا صندلی هاشون نزدیک هم کردن و سرش رو شونه شوهرم بود؟
حالم بد شد و رفتم تو خونه
هوپی اومد با رنگ پریده بهش نگاه کردم
ویو هوپی
بهش نگاه کردم رنگش پریده بود ازش پرسیدم چی شده؟
چفت هیچی
بهم گفت برام کافی خریده رفتم خوردم مارک کافه ای بود که منو و جسیکا توش بودیم
ازش پرسیدم که حرفمو قطع کرد و گفت
اره من دیدم همچیو
مهم نیست تو منو دوست نداری ولی من دوستت دارم
سرش داد زدم تو مشکلت پدرم؟؟؟
فردا طلاق میگیرم بابام هم مهم نیست
عروسیم با جسیکا دعوتت میکنم
ا/ ت: اما من دوستت دارم
و از خونه رفت بیرون
پارت بعد ۱۰ لایک و پنج کامنت
۲۵.۳k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.