دنیای عجیب۲۸
#جین
رسیدیم خونه ولی جیسو اونجا نبود. وای خداااا جیسو از همه چی برام مهم تره چیکار کنم میترسم بلایی سرش بیاد😭😭😭
#راوی
یهو موبایل همه همزمان لرزید(یعنی واسشون پیام اومد)
موبایلشونو در اوردن و دیدن از یه شماره ناشناس یه فیلم ارسال شده.
توی فیلم نشون داده بود که رزی بیهوشه و لبه ی پشت بوم روی یه صندلی بسته شده بود.
بعد یهو جیمین اومد تو داشت به کسی که فیلم میگرفت نگاه میکرد و نزدیک بود شاخ در بیاره.
یک ثانیه بعد دوربین افتاد و صفحه سیاه شد و فیلم قطع شد.
کوک:جیمین چرا تعجب کرده بود؟؟؟؟
جنی:شاید کسی که داشت فیلم میگرفت رو میشناخت.
#تهیونگ
جنی گفت:شاید کسی که داشت فیلم میگرفت رو میشناخت.
ولی یجوری حرف میزد که انگار یه چیزی رو میدونه و نمیخواد بگه ولی ازش میترسه.
من جنی رو میشناسم مطمئنم یه خبراییه.
فلش بک🕙👈🏻🕘
#جیمین
وقتی با لیسا رفتیم توی اون کوچه دیدیم یه رد خون کشیده شده تا در یه آپارتمان.
رفتیم داخل اون ساختمونه دیدیم صدای ناله میاد.
لیسا:صدای رزیه
پرسیدم:چجوری شنواییت انقدر قویه؟؟؟
لیسا:ها؟...ام...ولش کن فعلا!
از پله ها رفتیم بالا تا رسیدیم به پشت بوم.
لیسا:من این پایین میمونم تا اگه کسی اومد حواسم باشه.
گفتم:اوکی
رفتم روی پشت بوم دیدم رزی بیهوش لبه ی پشت بوم روی یه صندلی بسته شده و یه پسری داره فیلم میگیره.
پسره خیلی اشناست ولی یادم نمیاد کجا دیدمش.
تا اومدم برم سمتش دیدم یه دختری دستمال میزاره روی دهن پسره و پسره بیهوش میشه.
وایسا!!!!!!!
اون...اون...
یوهاها😈در سردرگمی بمانید تا فردا👿
امروز چندتا پارت دیگه میزارم ولی به شرط اینکه کامنت ها بالای ۵ تا باشن
رسیدیم خونه ولی جیسو اونجا نبود. وای خداااا جیسو از همه چی برام مهم تره چیکار کنم میترسم بلایی سرش بیاد😭😭😭
#راوی
یهو موبایل همه همزمان لرزید(یعنی واسشون پیام اومد)
موبایلشونو در اوردن و دیدن از یه شماره ناشناس یه فیلم ارسال شده.
توی فیلم نشون داده بود که رزی بیهوشه و لبه ی پشت بوم روی یه صندلی بسته شده بود.
بعد یهو جیمین اومد تو داشت به کسی که فیلم میگرفت نگاه میکرد و نزدیک بود شاخ در بیاره.
یک ثانیه بعد دوربین افتاد و صفحه سیاه شد و فیلم قطع شد.
کوک:جیمین چرا تعجب کرده بود؟؟؟؟
جنی:شاید کسی که داشت فیلم میگرفت رو میشناخت.
#تهیونگ
جنی گفت:شاید کسی که داشت فیلم میگرفت رو میشناخت.
ولی یجوری حرف میزد که انگار یه چیزی رو میدونه و نمیخواد بگه ولی ازش میترسه.
من جنی رو میشناسم مطمئنم یه خبراییه.
فلش بک🕙👈🏻🕘
#جیمین
وقتی با لیسا رفتیم توی اون کوچه دیدیم یه رد خون کشیده شده تا در یه آپارتمان.
رفتیم داخل اون ساختمونه دیدیم صدای ناله میاد.
لیسا:صدای رزیه
پرسیدم:چجوری شنواییت انقدر قویه؟؟؟
لیسا:ها؟...ام...ولش کن فعلا!
از پله ها رفتیم بالا تا رسیدیم به پشت بوم.
لیسا:من این پایین میمونم تا اگه کسی اومد حواسم باشه.
گفتم:اوکی
رفتم روی پشت بوم دیدم رزی بیهوش لبه ی پشت بوم روی یه صندلی بسته شده و یه پسری داره فیلم میگیره.
پسره خیلی اشناست ولی یادم نمیاد کجا دیدمش.
تا اومدم برم سمتش دیدم یه دختری دستمال میزاره روی دهن پسره و پسره بیهوش میشه.
وایسا!!!!!!!
اون...اون...
یوهاها😈در سردرگمی بمانید تا فردا👿
امروز چندتا پارت دیگه میزارم ولی به شرط اینکه کامنت ها بالای ۵ تا باشن
۹.۱k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.