خدمتکار من پارت ۱
ا/ت ویو
بلاخره یجا قبولم کرددددد یسسسسسسسسسسسسسسسسس
خب یه لباس بسیااارررررر ساده میپوشم و میرم
( قیافه ا/ت توی پیکچر هسسس)
بدونه هیچ آرایشی رفتم اونجا
_ انیو
بادیگاردای جلو در بعد بسیار سوال پرسیدن رام دادن یه اجوما ی مهربون بهم گف که کارام چیه و لباس بم داد پوشیدم لباس خدمتکاری بود گف برو اتاق ارباب بم نشون داد منتظر موندم یکی اومد تو بش احترام گذاشتم لبشو دور دهنش کشد و منو انداخ رو تخت و روم خیمه زد و
......
صب بیدار شدم کسب کنارم نبود دلم وحشتناک درد میکرد رفتم اون اتاقی که واسه خدمتکاری بود حموم کردم و اجوما گف متاسفم و گف کاری از من بر نمیاد او من مردم تنها چیزی که داشتم از دست رف تو حموم خیلی گریه کردم اجوما گف توی چیدن میز کمکش کنم.....
کمکش کردم بم مسکن داد و داروی ضد حاملگی هم خودش با آمپول بهم زده بود قبل شروع اون...
هعی
اجوما بم گف بقیه دخترا همشون میخاستم فرار کنن اونارو کشته و فقط خوده اجوما هستو من گف که من اینکارو نکنم تنهایی براش سخته و کمکش کردم کلی غذا بپزیم و آشپز خونه رو تمیز کردم
اجو. مرسی
_ خواهش
(گفتم میزارم سره قولمم موندممم)
بلاخره یجا قبولم کرددددد یسسسسسسسسسسسسسسسسس
خب یه لباس بسیااارررررر ساده میپوشم و میرم
( قیافه ا/ت توی پیکچر هسسس)
بدونه هیچ آرایشی رفتم اونجا
_ انیو
بادیگاردای جلو در بعد بسیار سوال پرسیدن رام دادن یه اجوما ی مهربون بهم گف که کارام چیه و لباس بم داد پوشیدم لباس خدمتکاری بود گف برو اتاق ارباب بم نشون داد منتظر موندم یکی اومد تو بش احترام گذاشتم لبشو دور دهنش کشد و منو انداخ رو تخت و روم خیمه زد و
......
صب بیدار شدم کسب کنارم نبود دلم وحشتناک درد میکرد رفتم اون اتاقی که واسه خدمتکاری بود حموم کردم و اجوما گف متاسفم و گف کاری از من بر نمیاد او من مردم تنها چیزی که داشتم از دست رف تو حموم خیلی گریه کردم اجوما گف توی چیدن میز کمکش کنم.....
کمکش کردم بم مسکن داد و داروی ضد حاملگی هم خودش با آمپول بهم زده بود قبل شروع اون...
هعی
اجوما بم گف بقیه دخترا همشون میخاستم فرار کنن اونارو کشته و فقط خوده اجوما هستو من گف که من اینکارو نکنم تنهایی براش سخته و کمکش کردم کلی غذا بپزیم و آشپز خونه رو تمیز کردم
اجو. مرسی
_ خواهش
(گفتم میزارم سره قولمم موندممم)
۵.۰k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.