ماه و خورشید
پارت ۴۸
کوک: خب خب خب بریم حوصلم ریده
هاری: بزا استاد بیاد
ته: اومدم
شینا: بزار زنگ بزنم
کوک: اینه چرا دیگه زنگ بزنی
دوهیون: حاجی پشمام
ته: چیه چیری شده؟
کوک: نه اینا جد در جد منحرفن
ارویین: خب عزیزان اینو بدونین مست کردن ممنوعه یه چیزی بخورین که در حدتون باشه مگه نه جناب جئون
کوک: اوکی اوکی
،، بار،،
ارویین: کوکاونا باز اینجان پس اروم باش
کوک: نیان نزدیک من میدونن که اعصاب ندارم
ته: منم اعصاب ندارم پس بشین سر جات
که دوباره اون دوتا اومدن
اون سوک: به به جمع دوستان مثل این که مهمون دارن
میرای: این مهمونشوک خوشگله حیفه بزنیمش اونو بردار بریم
ته: دستت بهش بخوره من میدونم با تو
اون سوک: اوه اوه توهم لنگه ی اینی
کوک: بایدم باشه
میرای: اون سوک این تهیونگه
اون سوک: عه سلام تهیونگ
ته: خداحافظ
میرای: با این بدبخت چه نسبتی داری
هاری: ازدواج کردن
میرای: چ..... چی تو با این ازدواج کردی
اون سوک: ببخشید که مزاحم شدیم
ته: بفهمم یه بدز دیگه بلایی سرش اوردین خودتون میدونین مخصوصا تو میرای
رفتن با تعجب سمت تهیونگ برگشتم
کوک: چه بلایی سرشون اوردی مگه
ته: وقتی ۱۹ سالم بود چون بزرگ تر بودن اومدن بروم قلدری کنن منم استخوناشونو شکستم
شینا: واو پرفکت
گارسون: چی میل دارین
ته: همه شراب میخورین
همه: اره
دوهیون: کوک نه تو نمیخوری
ته: ۷ تا شراب
کوک: چرا من نخورم
شیا: دفه ی قبل اون سوک و میرای رو تا حد مرگ زدی
ته.: روحیت به خودم رفته خرگوش کوچولو
کوک: عه نگو
ته: دلم میخواد خرگوش کوچولو
با احساس برخورد چیزی به کمرم چرخیدم میرای یه شیشه پرت کروه بود سمتم که به کمرم برخورد کرده بود
ته: چیزی شده
کوک: نه
هاری: دستتو بیار جلو
کوک: نمیخوا.... آخ
تهینگ اومد پشت سرم
ته: ک این کارو کرده " عصبی"
کوک: هـ... هیچ کـ.... کس
ارویین: هیونگ بیا بشین بعد اروم ازش سوالتو بپرس
ته: کوک خیلی اروم بهت میگم کی این کارو کرده؟
کوک: دستتو بردار میسوزه
ته: نمیشنوی
کوک: میرای شیشه پرت کرد
ته: افرین خرگوش کوچولو حالا همین جابشین الان میام
رفت سمت میرای و اون سوک اول اون سوک رو نفله کرد بعدش رفت سمت میرای یغشو گرفت و اوردش سمت من
میرای: عوضیه احمق انقدر ناتوانی که به این میگی بیاد
کوک: اون پرسید منم جواب دادم
ته: خب کوک بگو وول صورتشو یا اول بدنشو خط خطی کنم
کوک: تـ... تهیونگ قرار نبود این کارو کنی
میرای: نه نه نه ولم هق کن واقعا شرمنده هق ام " گریه "
کوک: تهیونگ ولش کن این یه خراش سطحیه
هاری: گوه نخور شیشه انوازه ی ناخونای شیا رفته تو کمرت اهان در اومد
شیا: ناخونام خیلیم کوتاهه
کوک: ازندازه دو بند انگشته
ته: انتخاب کن
کوک: کاری باهاش نداشته باش خودش میدونه دیگه نبایو بیاد سمت من
ته:
کوک: خب خب خب بریم حوصلم ریده
هاری: بزا استاد بیاد
ته: اومدم
شینا: بزار زنگ بزنم
کوک: اینه چرا دیگه زنگ بزنی
دوهیون: حاجی پشمام
ته: چیه چیری شده؟
کوک: نه اینا جد در جد منحرفن
ارویین: خب عزیزان اینو بدونین مست کردن ممنوعه یه چیزی بخورین که در حدتون باشه مگه نه جناب جئون
کوک: اوکی اوکی
،، بار،،
ارویین: کوکاونا باز اینجان پس اروم باش
کوک: نیان نزدیک من میدونن که اعصاب ندارم
ته: منم اعصاب ندارم پس بشین سر جات
که دوباره اون دوتا اومدن
اون سوک: به به جمع دوستان مثل این که مهمون دارن
میرای: این مهمونشوک خوشگله حیفه بزنیمش اونو بردار بریم
ته: دستت بهش بخوره من میدونم با تو
اون سوک: اوه اوه توهم لنگه ی اینی
کوک: بایدم باشه
میرای: اون سوک این تهیونگه
اون سوک: عه سلام تهیونگ
ته: خداحافظ
میرای: با این بدبخت چه نسبتی داری
هاری: ازدواج کردن
میرای: چ..... چی تو با این ازدواج کردی
اون سوک: ببخشید که مزاحم شدیم
ته: بفهمم یه بدز دیگه بلایی سرش اوردین خودتون میدونین مخصوصا تو میرای
رفتن با تعجب سمت تهیونگ برگشتم
کوک: چه بلایی سرشون اوردی مگه
ته: وقتی ۱۹ سالم بود چون بزرگ تر بودن اومدن بروم قلدری کنن منم استخوناشونو شکستم
شینا: واو پرفکت
گارسون: چی میل دارین
ته: همه شراب میخورین
همه: اره
دوهیون: کوک نه تو نمیخوری
ته: ۷ تا شراب
کوک: چرا من نخورم
شیا: دفه ی قبل اون سوک و میرای رو تا حد مرگ زدی
ته.: روحیت به خودم رفته خرگوش کوچولو
کوک: عه نگو
ته: دلم میخواد خرگوش کوچولو
با احساس برخورد چیزی به کمرم چرخیدم میرای یه شیشه پرت کروه بود سمتم که به کمرم برخورد کرده بود
ته: چیزی شده
کوک: نه
هاری: دستتو بیار جلو
کوک: نمیخوا.... آخ
تهینگ اومد پشت سرم
ته: ک این کارو کرده " عصبی"
کوک: هـ... هیچ کـ.... کس
ارویین: هیونگ بیا بشین بعد اروم ازش سوالتو بپرس
ته: کوک خیلی اروم بهت میگم کی این کارو کرده؟
کوک: دستتو بردار میسوزه
ته: نمیشنوی
کوک: میرای شیشه پرت کرد
ته: افرین خرگوش کوچولو حالا همین جابشین الان میام
رفت سمت میرای و اون سوک اول اون سوک رو نفله کرد بعدش رفت سمت میرای یغشو گرفت و اوردش سمت من
میرای: عوضیه احمق انقدر ناتوانی که به این میگی بیاد
کوک: اون پرسید منم جواب دادم
ته: خب کوک بگو وول صورتشو یا اول بدنشو خط خطی کنم
کوک: تـ... تهیونگ قرار نبود این کارو کنی
میرای: نه نه نه ولم هق کن واقعا شرمنده هق ام " گریه "
کوک: تهیونگ ولش کن این یه خراش سطحیه
هاری: گوه نخور شیشه انوازه ی ناخونای شیا رفته تو کمرت اهان در اومد
شیا: ناخونام خیلیم کوتاهه
کوک: ازندازه دو بند انگشته
ته: انتخاب کن
کوک: کاری باهاش نداشته باش خودش میدونه دیگه نبایو بیاد سمت من
ته:
۶.۰k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.