Part 23
سلام بچه ها اینم پارت ۲۳ تقدیم شما ولی خواستم بگم داستان تازه شروع میشه و جنجال های زیادی تازه شروع شدن
Part 23
راوی: نانا داشت موکاشو میخورد که یهو چند نفر ریختن داخل کافه و رفتن سمت نانا
بادیگاردا: خانم کیم نانا
نانا: بله شما ؟؟
بادیگاردا: بگیریدش
نانا: عه چی چیکار میکنید اهای با شمام
راوی: تهیونگ و کوک با چند تا بادیگار داستن میرفتن کافه وقتی رسیدن دیدن نانا نیستن ولی یه ون سیاه رو دیدن
تهیونگ : کوک اوناهاشون دارن میبرنش
کوک: ته بیا سوار شو
تهیونگ : اومد جک ( بادیگارد محبوب تهیونگ) حرکت کن سریععععععع
راوی: ون با سرعت زیاد شروع به حرکت کرد به سمت مخفی گاه به نانا آمپول بیهوشی زدن
لایک و کامنت فراموش نشه بچه ها💜
عکس ون رو هم براتون گذاشتم و همینطور امپولی که به نانا زدن ولی یه نکته بدونید که امپول رو سریع بدون رگ گیری و.... زدن مثل وحشیا ناموسا دستشون سنگینه
Part 23
راوی: نانا داشت موکاشو میخورد که یهو چند نفر ریختن داخل کافه و رفتن سمت نانا
بادیگاردا: خانم کیم نانا
نانا: بله شما ؟؟
بادیگاردا: بگیریدش
نانا: عه چی چیکار میکنید اهای با شمام
راوی: تهیونگ و کوک با چند تا بادیگار داستن میرفتن کافه وقتی رسیدن دیدن نانا نیستن ولی یه ون سیاه رو دیدن
تهیونگ : کوک اوناهاشون دارن میبرنش
کوک: ته بیا سوار شو
تهیونگ : اومد جک ( بادیگارد محبوب تهیونگ) حرکت کن سریععععععع
راوی: ون با سرعت زیاد شروع به حرکت کرد به سمت مخفی گاه به نانا آمپول بیهوشی زدن
لایک و کامنت فراموش نشه بچه ها💜
عکس ون رو هم براتون گذاشتم و همینطور امپولی که به نانا زدن ولی یه نکته بدونید که امپول رو سریع بدون رگ گیری و.... زدن مثل وحشیا ناموسا دستشون سنگینه
۴.۳k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.