وانشات جدید پارت 1 اسکلان توکیو✨
اسکلان توکیو
پارت 1✨
مایکی: من نمیام
کازوتورا: به درک
دراکن: خیل خب با ون میریم
میتسویا: اونوقت کی میرونه
دراکن: یک فرد قد بلند و خوش تیپ
کازوتورا: من؟
دراکن: نه اسکل خودم رو میگم
کازوتورا: تو خوش تیپی؟
مایکی: به هانما میگن قد بلند مرتیکه ی.......
دراکن: چه مشکلی با هانما داری
باجی: من بخاطر شرط او عوضی مجبور شدم چیفویو رو بزنم
کازوتورا: اون خیلی ادم نچسبی بود
باجی: عه یعنی الان تو شمارشو سیو نداری
کازوتورا: نه
باجی: واقعا
کازوتورا: اری
باجی: افلین
کازوتورا: به جاش شماره چیفویو رو دارم
باجی:........ 💢💢💢💢
کازوتورا: یعنی انقدر غیرت
دراکن: خب فردا همه وسایلتون رو بیارید و اجازه هم بگیرید پاشید بیان
ا.ت: اینجا چه خبره کجا میرید وسیله ی چی کشک چی
اینوری(نویسنده): دارن میرن اردو
ا.ت: اهان به به خوش بگذره
اینوری: ا.ت بیا
ا.ت میاد نزدیک تر
اینوری: قراره چه کرمایی بریزیم ԅ(¯ㅂ¯ԅ)
ا.ت: اری (❁´◡`❁)*✲゚*
وضعیت اینوری و ا.ت:
o(^-^o)(o^-^)o
شینیگامی(کارگردان): اینجا چه خبره؟
اینوری: هیچی بابا😏
ویو دراکن
اخ بالاخره رسیدم خونه
مامان دراکن: کن بیا غذا حاضره
دراکن: اومدم اومدم
بعد از اینکه غذام رو خوردم رفت تو اتاق تا وسایلم رو جمع کنم از مامانمم که اجازه گرفتم پس یه چرت میزنم
ویو مایکی
مایکی: خخ هوفــــــــــــ(خُرُ پُف)
اما: مایکی بیدار شو مگه نمیخواستی وسایلت رو جمع کنی
اما توجهش به یک کاغذ جلب شد
کاغذ:
خواهر عزیزم من الان کپیدم پس لطفا وسایلم رو جمع کن لیستشم اینه
دوریاکی
دوریاکی
دوریاکی
دوریاکی
دوریاکی
......(همش دوریاکیه خیالتون راحت😐)
اما: هی خدا فقط چون کن چان (دراکن) خیالش راحت باشه
مایکی: ممنون
اما: تو چرا بیداری
مایکی:خخخـــــــ پفــــــــــــ
ویو کازوتورا:
اینا همش تقصیررررر مایکییییههه
مامان کازوتورا: چته تو باز
کازوتورا: کیفم نیست
مامان کازوتورا: تو لباس شویه
کازوتورا: پس تقصیر باجیه
مامان کازوتورا: خدایا، صبر پیلیز
ویو باجی
باجی: گربه ی من کیه ها
گربه: میــــــــو
باجی: معلومه که تو نیستی چیفویو گربه ی منه
گربه: ممممممیییوووووووووو
باجی: ععععععععععععع مامانننننن چیفویییوووووو کککمممممککککککک
مامان باجی: چیه چی شده یاخدااااااا
مامان باجی یه دمپایی سمت گربه پرت میکنه
مامان باجی: از پسرم دور شو
گربه دنبال باجی میکنه و باجی فرار (به به😂)
صدای در *
باجی:
در رو باز کردم تا دیدم چیفویو عه سریع پریدم بغلش
باجی: چ... چیف.... اون گربه......
چیفویو: باجی سان چرا جیغ زدید کل مجتمع صداتون رو شنیدن
گربه میپره رو صورت چیفویو
چیفویو: عععععععععع صورتممممممم
باجی: الان نجاتت میدم چیفویو
پرت کردن گربه و بغل کردن چیفویو
چیفویو: با.. جی سان.... چرا یه... همچین گربه ی وحشی رو اوردید خونه
باجی: من نیاوردمش دیشب از پنجره اومد تو منم بهش غذا دادم نمیدونستم وحشی میشه
ویو تاکه میچی و میتسویا
مثل بچه ی ادم وسایلش رو جمع کردن و یه روز عادی را گذراندن😏
پایان این پارت✨✨✨
پارت 1✨
مایکی: من نمیام
کازوتورا: به درک
دراکن: خیل خب با ون میریم
میتسویا: اونوقت کی میرونه
دراکن: یک فرد قد بلند و خوش تیپ
کازوتورا: من؟
دراکن: نه اسکل خودم رو میگم
کازوتورا: تو خوش تیپی؟
مایکی: به هانما میگن قد بلند مرتیکه ی.......
دراکن: چه مشکلی با هانما داری
باجی: من بخاطر شرط او عوضی مجبور شدم چیفویو رو بزنم
کازوتورا: اون خیلی ادم نچسبی بود
باجی: عه یعنی الان تو شمارشو سیو نداری
کازوتورا: نه
باجی: واقعا
کازوتورا: اری
باجی: افلین
کازوتورا: به جاش شماره چیفویو رو دارم
باجی:........ 💢💢💢💢
کازوتورا: یعنی انقدر غیرت
دراکن: خب فردا همه وسایلتون رو بیارید و اجازه هم بگیرید پاشید بیان
ا.ت: اینجا چه خبره کجا میرید وسیله ی چی کشک چی
اینوری(نویسنده): دارن میرن اردو
ا.ت: اهان به به خوش بگذره
اینوری: ا.ت بیا
ا.ت میاد نزدیک تر
اینوری: قراره چه کرمایی بریزیم ԅ(¯ㅂ¯ԅ)
ا.ت: اری (❁´◡`❁)*✲゚*
وضعیت اینوری و ا.ت:
o(^-^o)(o^-^)o
شینیگامی(کارگردان): اینجا چه خبره؟
اینوری: هیچی بابا😏
ویو دراکن
اخ بالاخره رسیدم خونه
مامان دراکن: کن بیا غذا حاضره
دراکن: اومدم اومدم
بعد از اینکه غذام رو خوردم رفت تو اتاق تا وسایلم رو جمع کنم از مامانمم که اجازه گرفتم پس یه چرت میزنم
ویو مایکی
مایکی: خخ هوفــــــــــــ(خُرُ پُف)
اما: مایکی بیدار شو مگه نمیخواستی وسایلت رو جمع کنی
اما توجهش به یک کاغذ جلب شد
کاغذ:
خواهر عزیزم من الان کپیدم پس لطفا وسایلم رو جمع کن لیستشم اینه
دوریاکی
دوریاکی
دوریاکی
دوریاکی
دوریاکی
......(همش دوریاکیه خیالتون راحت😐)
اما: هی خدا فقط چون کن چان (دراکن) خیالش راحت باشه
مایکی: ممنون
اما: تو چرا بیداری
مایکی:خخخـــــــ پفــــــــــــ
ویو کازوتورا:
اینا همش تقصیررررر مایکییییههه
مامان کازوتورا: چته تو باز
کازوتورا: کیفم نیست
مامان کازوتورا: تو لباس شویه
کازوتورا: پس تقصیر باجیه
مامان کازوتورا: خدایا، صبر پیلیز
ویو باجی
باجی: گربه ی من کیه ها
گربه: میــــــــو
باجی: معلومه که تو نیستی چیفویو گربه ی منه
گربه: ممممممیییوووووووووو
باجی: ععععععععععععع مامانننننن چیفویییوووووو کککمممممککککککک
مامان باجی: چیه چی شده یاخدااااااا
مامان باجی یه دمپایی سمت گربه پرت میکنه
مامان باجی: از پسرم دور شو
گربه دنبال باجی میکنه و باجی فرار (به به😂)
صدای در *
باجی:
در رو باز کردم تا دیدم چیفویو عه سریع پریدم بغلش
باجی: چ... چیف.... اون گربه......
چیفویو: باجی سان چرا جیغ زدید کل مجتمع صداتون رو شنیدن
گربه میپره رو صورت چیفویو
چیفویو: عععععععععع صورتممممممم
باجی: الان نجاتت میدم چیفویو
پرت کردن گربه و بغل کردن چیفویو
چیفویو: با.. جی سان.... چرا یه... همچین گربه ی وحشی رو اوردید خونه
باجی: من نیاوردمش دیشب از پنجره اومد تو منم بهش غذا دادم نمیدونستم وحشی میشه
ویو تاکه میچی و میتسویا
مثل بچه ی ادم وسایلش رو جمع کردن و یه روز عادی را گذراندن😏
پایان این پارت✨✨✨
۶.۳k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.