فیک عشق در خطر است پارت: 30
ته هیون: گایز لیا باز با پدربزرگ. دعوا کرده؟
لیسا: بی خیال اون پدربزرگ باز داره زیاد سخت میگیره همیشه اینجوری فقط فکر کنم امشب پاره میشیم
چونگ هو: های گایز لیا کجاست الان چان یول خیلی اعصبانی شده بزور آروم اش کردم لیا میخواد مارو دیونه با کاراش که اون تهیونگ و جونگ کوک آورده توی باند
جون وو: ببین داداشم از بین اونا و البته ماری هرزه این دو تا بهمون خیانت نکردند و دورغ نگفتند و مارو انتخاب کردند باهاشون آشنا بشی میفهمی آدمای خوبی هستند و الان از اون کاری که انجام دادند پشیمون شدند عذاب وجدان داشتند همین
جونگ هو: خب فهمیدم اونی باید بفهمه من نیستم داداش منو لیا که خیلی خره گایز
رزی: هوم راست میگه اون چان یولی که من میشناسم آروم نمیگیره
پدر لیا: بچه ها لیا کجاست
میا: عمو جون الان میاد کار داشت یه ۲۰ دقیقه دیگه صبر کنید
(پیش لیا و پسرا)
لیا: خب خب از اونجایی که همه ی چیزتون ازتون گرفتم دیگه باهاتون کاری ندارم الانم از عمارت من میرین آها من منتظره انتقامه شما هستم نمیدونم باید تا صبر کنم ولی صبر میکنم با ازم انتقام بگیرن چون بهترین دوستاتون ازتون گرفتم هه ماری تو میری خواهرت عین تو هرزه نیست اگه اون چیزی نمیگفت تو میخواهی بهم خیانت کنی بهت کم کم داشتم اعتماد میکردم (پوزخند شیطانی)
نامی: ببین ما برمیگردیم تورو شکست میدیم و دوستامون ازت پس میگیریم (بغض)
لیا: آخی بغض کردی نچ اگه میخوای مافیا بشی دیگه نیازی به قلبت نیست فهمیدی و ها من اون هارو ازتون نگرفتم خودشون منو انتخاب کردند حله حالا هم گم شین از عمارتم بیرون (جدی و سرد)
ماری: بین من یه روزی ازت انتقام میگیرم هرزه
لیا: هه عزیزم از اینکه لقبت روی بقیه میزاری حال نمیکنی چون بقیه عین تو هرزه نیستند
جیمین: بچه ها بریم لیا خانوم برمیگردم بیبی منتظرم باش چون با انتقام میایم شاید یه روزی ماله من شدی بریم
لیا: هوف رفتند ولی منتظرشون یه روزی ماله من شدی چی بود ولش کن خل بدبخت (زیرلب)
(پیش بقیه)
چان یول: لیا کجاست ها؟
میا: اول آروم باش خب
لیا: من اینجام چیکارم داری داداشی
چان یول: تو تو چرا تهیونگ و جونگ کوک آوردی توی باند مگه اونا در حق منو تو بدی نکردند ها جواب بده (جدی عصبانی)
لیا: خب میدونستم اینکارو میکنی فیلم بریم توی تا نشونت بدم اونا هیچ گناهی ندارید
چان یول: اوکی بریم
لیسا: بی خیال اون پدربزرگ باز داره زیاد سخت میگیره همیشه اینجوری فقط فکر کنم امشب پاره میشیم
چونگ هو: های گایز لیا کجاست الان چان یول خیلی اعصبانی شده بزور آروم اش کردم لیا میخواد مارو دیونه با کاراش که اون تهیونگ و جونگ کوک آورده توی باند
جون وو: ببین داداشم از بین اونا و البته ماری هرزه این دو تا بهمون خیانت نکردند و دورغ نگفتند و مارو انتخاب کردند باهاشون آشنا بشی میفهمی آدمای خوبی هستند و الان از اون کاری که انجام دادند پشیمون شدند عذاب وجدان داشتند همین
جونگ هو: خب فهمیدم اونی باید بفهمه من نیستم داداش منو لیا که خیلی خره گایز
رزی: هوم راست میگه اون چان یولی که من میشناسم آروم نمیگیره
پدر لیا: بچه ها لیا کجاست
میا: عمو جون الان میاد کار داشت یه ۲۰ دقیقه دیگه صبر کنید
(پیش لیا و پسرا)
لیا: خب خب از اونجایی که همه ی چیزتون ازتون گرفتم دیگه باهاتون کاری ندارم الانم از عمارت من میرین آها من منتظره انتقامه شما هستم نمیدونم باید تا صبر کنم ولی صبر میکنم با ازم انتقام بگیرن چون بهترین دوستاتون ازتون گرفتم هه ماری تو میری خواهرت عین تو هرزه نیست اگه اون چیزی نمیگفت تو میخواهی بهم خیانت کنی بهت کم کم داشتم اعتماد میکردم (پوزخند شیطانی)
نامی: ببین ما برمیگردیم تورو شکست میدیم و دوستامون ازت پس میگیریم (بغض)
لیا: آخی بغض کردی نچ اگه میخوای مافیا بشی دیگه نیازی به قلبت نیست فهمیدی و ها من اون هارو ازتون نگرفتم خودشون منو انتخاب کردند حله حالا هم گم شین از عمارتم بیرون (جدی و سرد)
ماری: بین من یه روزی ازت انتقام میگیرم هرزه
لیا: هه عزیزم از اینکه لقبت روی بقیه میزاری حال نمیکنی چون بقیه عین تو هرزه نیستند
جیمین: بچه ها بریم لیا خانوم برمیگردم بیبی منتظرم باش چون با انتقام میایم شاید یه روزی ماله من شدی بریم
لیا: هوف رفتند ولی منتظرشون یه روزی ماله من شدی چی بود ولش کن خل بدبخت (زیرلب)
(پیش بقیه)
چان یول: لیا کجاست ها؟
میا: اول آروم باش خب
لیا: من اینجام چیکارم داری داداشی
چان یول: تو تو چرا تهیونگ و جونگ کوک آوردی توی باند مگه اونا در حق منو تو بدی نکردند ها جواب بده (جدی عصبانی)
لیا: خب میدونستم اینکارو میکنی فیلم بریم توی تا نشونت بدم اونا هیچ گناهی ندارید
چان یول: اوکی بریم
۵.۹k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.