هم اتاقی
ا.ت ویو
رسیدیم به عمارت تقریبا یکم از شهر دور بود.
و عمارت یا خونه ی دیگه ای اینجا نبود .
ر سیدیم داشتم تو کیفم دنبال کلید میگشتم که یه ون دیگه اومد و وایساد .
یه پسر جذاب ازش پیاده شد و اومد سمت من.
جیمین:سلام
ا.ت: سلام
جیمین:فک کنم یا شما آدرس رو اشتباه اومدین یا ما.
ا.ت:برای چی؟؟؟؟؟من این خونه رو خریدم.
جیمین:ولی فک کنم اشتباه اومدین .چون من با آقای چو صحبت کردم و خونه رو خریدم.
ا.ت:صب کن ...... آقای چو؟...........اون که با ما صحبت کرد. من پول کل خونه رو کامل دادم بهش.(گیج)
جیمین:منم دادم خب
ا.ت:الان چیکار کنیم؟
یوجین:(رو به جیمین )هیونگ بهتره بریم اداره پلیس.
سان شی :اوهوم این اقا پسر راست میگه اگه کلاهبرداری کرده باشه چی؟
ا.ت:جمع کنید بریم اداره پلیس.
راوی
همشون سوار ون هاشون شدن و رفتن سمت اداره پلیس.
(رسیدن و ماجرا رو توضیح دادن)
پلیس:
پلیس:خب خب خب پس شما هم تو دام افتادین.
جیمین و ا.ت:دامممممم؟؟؟
پلیس:آقای چو اسم مستعارشه که خودشو معمولا جای صابخونه ها جا میزنه و از قربانیا پول میگیره و فرار میکنه.
اطلاعات بیشتری در دسترس نیست .
فقط میتونم بهتون بگم که اگر دستگیرش کنیم باهاتون تماس میگیریم.
جیمین:خب آقای پلیس الان اون خونه رو به دوتایی ما فروخته چیکار کنیم؟؟
ا.ت:اوهوم اوهوم راس میگه.
پلیس:خب هیچکاری........باید منتظر تماس ما باشید و تا اونموقع با هم سر کنید .یا بزارید خونه خالی بمونه.
جیمین و ا.ت:چیییییییییییییییی؟؟؟؟(تعجب)
ا.ت:اما آخه............
پلیس:اما و اگر نداره گفتم که خونه رو خالی بزارید.
جیمین:اما ما خونه ها رو فروختیم.
پلیس:خب پس بهتره با هم سر کنید.
ا.ت:..............
جیمین:باشه ممنون.
(رفتن بیرون از اداره که بچه ها اومدن سمتشون)
بچه ها با هم:خب.....چیشد؟؟؟؟
ا.ت:..............
جیمین:هیچی گف گیرش میاریم .
سان شی:خ...خب خ...خونه چ...چی؟
جیمین:مجبوریم باهاتون سر کنیم.
ا.ت:هووووووی هووووووی هوووووووی حواست به حرف زدن باشهههه هاااااااا نبینم بخوای پر رو بازی در بیاری همینکه بهت اجازه میدم بیای تو خونم باید خدارو شکر کنی .
جیمین:(صورتشو نزدیک ا.ت کرد)خونه ی تو؟(پوزخند)
ا.ت:(هولش داد)ب..به هر حال حواست باشه.
جیمین:جم کنید پسرا میریم خونه.
ا.ت:دخترا راه بیوفتید.
(رسیدن به عمارت)
اره از الان قضیه معلومه لایک کنید ذوق کنم👍🏿
رسیدیم به عمارت تقریبا یکم از شهر دور بود.
و عمارت یا خونه ی دیگه ای اینجا نبود .
ر سیدیم داشتم تو کیفم دنبال کلید میگشتم که یه ون دیگه اومد و وایساد .
یه پسر جذاب ازش پیاده شد و اومد سمت من.
جیمین:سلام
ا.ت: سلام
جیمین:فک کنم یا شما آدرس رو اشتباه اومدین یا ما.
ا.ت:برای چی؟؟؟؟؟من این خونه رو خریدم.
جیمین:ولی فک کنم اشتباه اومدین .چون من با آقای چو صحبت کردم و خونه رو خریدم.
ا.ت:صب کن ...... آقای چو؟...........اون که با ما صحبت کرد. من پول کل خونه رو کامل دادم بهش.(گیج)
جیمین:منم دادم خب
ا.ت:الان چیکار کنیم؟
یوجین:(رو به جیمین )هیونگ بهتره بریم اداره پلیس.
سان شی :اوهوم این اقا پسر راست میگه اگه کلاهبرداری کرده باشه چی؟
ا.ت:جمع کنید بریم اداره پلیس.
راوی
همشون سوار ون هاشون شدن و رفتن سمت اداره پلیس.
(رسیدن و ماجرا رو توضیح دادن)
پلیس:
پلیس:خب خب خب پس شما هم تو دام افتادین.
جیمین و ا.ت:دامممممم؟؟؟
پلیس:آقای چو اسم مستعارشه که خودشو معمولا جای صابخونه ها جا میزنه و از قربانیا پول میگیره و فرار میکنه.
اطلاعات بیشتری در دسترس نیست .
فقط میتونم بهتون بگم که اگر دستگیرش کنیم باهاتون تماس میگیریم.
جیمین:خب آقای پلیس الان اون خونه رو به دوتایی ما فروخته چیکار کنیم؟؟
ا.ت:اوهوم اوهوم راس میگه.
پلیس:خب هیچکاری........باید منتظر تماس ما باشید و تا اونموقع با هم سر کنید .یا بزارید خونه خالی بمونه.
جیمین و ا.ت:چیییییییییییییییی؟؟؟؟(تعجب)
ا.ت:اما آخه............
پلیس:اما و اگر نداره گفتم که خونه رو خالی بزارید.
جیمین:اما ما خونه ها رو فروختیم.
پلیس:خب پس بهتره با هم سر کنید.
ا.ت:..............
جیمین:باشه ممنون.
(رفتن بیرون از اداره که بچه ها اومدن سمتشون)
بچه ها با هم:خب.....چیشد؟؟؟؟
ا.ت:..............
جیمین:هیچی گف گیرش میاریم .
سان شی:خ...خب خ...خونه چ...چی؟
جیمین:مجبوریم باهاتون سر کنیم.
ا.ت:هووووووی هووووووی هوووووووی حواست به حرف زدن باشهههه هاااااااا نبینم بخوای پر رو بازی در بیاری همینکه بهت اجازه میدم بیای تو خونم باید خدارو شکر کنی .
جیمین:(صورتشو نزدیک ا.ت کرد)خونه ی تو؟(پوزخند)
ا.ت:(هولش داد)ب..به هر حال حواست باشه.
جیمین:جم کنید پسرا میریم خونه.
ا.ت:دخترا راه بیوفتید.
(رسیدن به عمارت)
اره از الان قضیه معلومه لایک کنید ذوق کنم👍🏿
۲.۵k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.