✨🍂پارت5✨🍂
ویو ته
یه دعفه باهام گرم شد نمیدونم چرا ولی میدونم داعمی نیست
به بچه ها گفتم بریم بیرون از بار رفتیم خونه هامون فردا هم بازم دانشگاه عوفففف
ویو دانشگاه(دانشگاه قراره براتون حرف بزنه😌)
ویو ماری
رسیدم دانشگاه بچه هارو دیدم رفتم پیششون ولی انگار لاوین نبود
ماری: لاوین؟
نورا: پریوده
دان بی: اینم وقت گیر اورده
ماری: دومین روز دانشگاه پریود شد(خنده)
می سان: از بار چه خبر؟(دوستاش میدونن رفت اونجا کار کنه)
ماری: هیچی فقط نزدیک بود بهم تجاوز بشه
دان بی: قیافه، جایی که دیدیش، اسم بار سریع
ماری: چی میگی خودم یکی زدم تو دهنش(دروغ میگه)
دان بی: وحشی خودمی
ته: ببخشبد خانوما
بلند شدن
می سان: الان استاد میاد ما بریم
ماری: باشه
ته دست میکشه روی موهای ماری: چرا تو بار کار میکردی؟
ماری: دستتو بکش (دستشو پس زد) چون نجاتم دادی قرار نی هر وقت دلت خواست بهم نزدیک بشی
ته: باشه بابا، مار زهری(اروم)
ماری: چیزی گفتی؟
ته: نه فقط گفتم مار زهری
ماری: عوففففف
کوک: چطورین بچه ها
ماری: بد نیستیم خبر از شما؟
کوک: میشه بیای یه دیقه حیاط ما میخوایم باهات حرف بزنیم
ماری: نه
جیمین: لطفا فقط حرفه، حرف نه سواله
ماری: باشه
رفتن حیات پشتی
کوک: ببین ماری..... مارو.... میبخشی؟
ماری: چی
جیمین: ما رو.... بخاطر کاری که کردیم ببخش
کوک: میشه دوست باشیم؟
ماری: میخوایین طورم کنین؟
کوک دستشو روی کمر ماری میزاره: نه نه اصلا
(ماری بهش چشم غره میره)
کوک: ببخشید(دستشو برداشت)
جیمین: قبول میکنی؟ فقط دوست که موقه استراحت با هم باشیم
ماری: من اون موقه با دوستامم
کوک: اونا رو با ما اشنا کن
ماری: اههه باشه
کوک جیمین: مرسیییییییی
ماری: بیاین بریم که فکر کنم استاد اومد
ماری بدون اینکه بت استاد یا میز استاد نگاه کنه اومد تو: ای من مرده شور این دادگاه رو ببرن
کوک: ماری به پشتتم نگاه کنی بد نیستا
ماری: اها چشم
حیمین: راست میگه
ماری: مهم اینه اون استاد شخمی نیومده(به پشتش نگاه میکنه) یا امام زاده صادق استاد به خدا با استاد هنر بودم من بی گناهم اینا منو پر کردن
استاد: بستگی داره تو امتحان اولیه خوب باشی یا نه برو با بغل دستیت هم حرف نزن شما هم برین
منظور از امتحان اولیه اینه یه امتحان خیلی کوچولو میگیرن ببینن چقدر بلدن(نمیدونم هست یا نه ولی بعضی جاها تو کره معمولا هست)
یه دعفه باهام گرم شد نمیدونم چرا ولی میدونم داعمی نیست
به بچه ها گفتم بریم بیرون از بار رفتیم خونه هامون فردا هم بازم دانشگاه عوفففف
ویو دانشگاه(دانشگاه قراره براتون حرف بزنه😌)
ویو ماری
رسیدم دانشگاه بچه هارو دیدم رفتم پیششون ولی انگار لاوین نبود
ماری: لاوین؟
نورا: پریوده
دان بی: اینم وقت گیر اورده
ماری: دومین روز دانشگاه پریود شد(خنده)
می سان: از بار چه خبر؟(دوستاش میدونن رفت اونجا کار کنه)
ماری: هیچی فقط نزدیک بود بهم تجاوز بشه
دان بی: قیافه، جایی که دیدیش، اسم بار سریع
ماری: چی میگی خودم یکی زدم تو دهنش(دروغ میگه)
دان بی: وحشی خودمی
ته: ببخشبد خانوما
بلند شدن
می سان: الان استاد میاد ما بریم
ماری: باشه
ته دست میکشه روی موهای ماری: چرا تو بار کار میکردی؟
ماری: دستتو بکش (دستشو پس زد) چون نجاتم دادی قرار نی هر وقت دلت خواست بهم نزدیک بشی
ته: باشه بابا، مار زهری(اروم)
ماری: چیزی گفتی؟
ته: نه فقط گفتم مار زهری
ماری: عوففففف
کوک: چطورین بچه ها
ماری: بد نیستیم خبر از شما؟
کوک: میشه بیای یه دیقه حیاط ما میخوایم باهات حرف بزنیم
ماری: نه
جیمین: لطفا فقط حرفه، حرف نه سواله
ماری: باشه
رفتن حیات پشتی
کوک: ببین ماری..... مارو.... میبخشی؟
ماری: چی
جیمین: ما رو.... بخاطر کاری که کردیم ببخش
کوک: میشه دوست باشیم؟
ماری: میخوایین طورم کنین؟
کوک دستشو روی کمر ماری میزاره: نه نه اصلا
(ماری بهش چشم غره میره)
کوک: ببخشید(دستشو برداشت)
جیمین: قبول میکنی؟ فقط دوست که موقه استراحت با هم باشیم
ماری: من اون موقه با دوستامم
کوک: اونا رو با ما اشنا کن
ماری: اههه باشه
کوک جیمین: مرسیییییییی
ماری: بیاین بریم که فکر کنم استاد اومد
ماری بدون اینکه بت استاد یا میز استاد نگاه کنه اومد تو: ای من مرده شور این دادگاه رو ببرن
کوک: ماری به پشتتم نگاه کنی بد نیستا
ماری: اها چشم
حیمین: راست میگه
ماری: مهم اینه اون استاد شخمی نیومده(به پشتش نگاه میکنه) یا امام زاده صادق استاد به خدا با استاد هنر بودم من بی گناهم اینا منو پر کردن
استاد: بستگی داره تو امتحان اولیه خوب باشی یا نه برو با بغل دستیت هم حرف نزن شما هم برین
منظور از امتحان اولیه اینه یه امتحان خیلی کوچولو میگیرن ببینن چقدر بلدن(نمیدونم هست یا نه ولی بعضی جاها تو کره معمولا هست)
۴.۲k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.