بدهی برای من شروعه ~ ۱۴

ا/ت: عیوااا سنجووووو
سنجو: عیوااااا ا/تتتت
*بعد باهمدیگه میرن بیرون*
سانزو: ران ایینا چرا انقد خلن؟
ران: من از کجا بدونم
ریندو: وادا....
*ساعت ۸شب اینا ا/ت برمیگرده*
ا/ت: مننن آمده امممم وای واییییی
مایکی: چه عجب برگشت
*ا/ت که با شادی بسیار میزنه رو دوش مایکی*
ا/ت: ضدحال نباش مایکی
مایکی: ضدحال که ماموریت داشتی
ا/ت: عیوا؟
*گوشیش چک میکنه و با ۳۴ تا پیام مایکی مواجه میشه**
ا/ت: گوشیم سایلنت بود
مایکی: هرچی زود باش برووو وقت نداریم
ا/ت: نمیشه فردا برممم؟
مایکی: نوچ
*ا/ت با بی حوصلگی تمام میره تو اتاقش و لباس مشکی که معمولا میپوشه برای ماموریتاش میپوشه*
ا/ت: خب پس من رفتم
مایکی: چه بهتر
*ا/ت که میخواد بره بزنه تو سر مایکی ولی ارامش‌خود را محفظد*
*ا/ت و میره تو ماموریتش که برداشتن پرونده ها بود بعد چن دقیقه کارش تموم شده و داشته برمیگشته که چندتا. مرد جلوشو میگیرن*
ا/ت تو مغزش: شت چیکار‌کنم لو رفتم
*ا/ت مجبور‌میشه بجنگه باهاشون اره، بعد از چند دقیقه ا/ت روی کنار ۵ تا جنازه وایستاده و یه تیکه از لباسش پاره شده و دستش چاقو خورده و خونیه*
ا/ت: لعنت بهتون از کی با این چاقو ها چن نفری‌حمله. میکنن؟
__________