56
یو هلن
رفتم در رو باز کنم که از تعجب خون کف قاطی کردم همینطور حرصم هم گرفت اون.. اون... اوننننننننننن هالنهههههههههههههههههههه
هلن: چه عجب خانوم خانوما یه سری به ما زدی
هالن: گمشو بابا
هلن: با بزرگ ترت درست حرف بزن
هالن: باشه ابجی گاوم
هلن: کوفته برنجی
رفتن تو
اعضا: سلام
هالن: سلام
هلن: بچه ها این خواهر گمشده و کوچه ای من هالنه
هالن: کوچه ای خودتی دستکش
هلن: بهت گفتم یه گوی برفی خریدم؟
هالن: اتاقت کو؟
هلن: بچه خوبی باش بهت میدمش
نامجون: چه خبر از گروه ایتزی؟
هالن: هیچی والا از طلوع تا غروب خورشید دارم با لیا دعوا میکنم یجی بد بخت این وسط کتک میخوره
جین: کوک و هلن این روزا رو کم نداشتن ولی الان ببین عاشق هم شدن
هالن: من..... دخترم.... لیا... هم دختره
جیمین: ریدی(نگه داشتن خنده)
جین: کوفته برنجی
هالن: خب هلن خانم بگو بینم از کوک چه خبر
هلن: روبه روته
هالن: اون که اره ولی خبرا تویی
ته: هیچی والا عاشق شدن بخاطر هم ادم زدن کش....
(همه حمله به سمت دهن ته)
ته: باشه باشه من گه بخورم
شوگا: بخور کسی کاریت نداره
هالن: هوپ کجاس؟
هلن: تو کو...
نامجون: رفته کتاب خونه
کوک: با کتاب های انرژی مثبت برمیگرده
هالن: خب خوشحال شدم باهاتون حرف زدم من و هلن باید با هم حرف بزنیم
هلن: گه میخوره، ول کن سگ
هالن: بیاااااا، تو چقدر سنگینی عوضی
اعضا خندیدن
کوک: سنگین؟ هلن حتی دو کیلو هم نی(جررررر)
هلن: راس میگه تو ضعیفی
هالن: نه خیلی تو قویی
هلن: بیا بهت میگم
(هالن بغل کرد)
هلن: خب دیگه بیا پایین
ه
رفتم در رو باز کنم که از تعجب خون کف قاطی کردم همینطور حرصم هم گرفت اون.. اون... اوننننننننننن هالنهههههههههههههههههههه
هلن: چه عجب خانوم خانوما یه سری به ما زدی
هالن: گمشو بابا
هلن: با بزرگ ترت درست حرف بزن
هالن: باشه ابجی گاوم
هلن: کوفته برنجی
رفتن تو
اعضا: سلام
هالن: سلام
هلن: بچه ها این خواهر گمشده و کوچه ای من هالنه
هالن: کوچه ای خودتی دستکش
هلن: بهت گفتم یه گوی برفی خریدم؟
هالن: اتاقت کو؟
هلن: بچه خوبی باش بهت میدمش
نامجون: چه خبر از گروه ایتزی؟
هالن: هیچی والا از طلوع تا غروب خورشید دارم با لیا دعوا میکنم یجی بد بخت این وسط کتک میخوره
جین: کوک و هلن این روزا رو کم نداشتن ولی الان ببین عاشق هم شدن
هالن: من..... دخترم.... لیا... هم دختره
جیمین: ریدی(نگه داشتن خنده)
جین: کوفته برنجی
هالن: خب هلن خانم بگو بینم از کوک چه خبر
هلن: روبه روته
هالن: اون که اره ولی خبرا تویی
ته: هیچی والا عاشق شدن بخاطر هم ادم زدن کش....
(همه حمله به سمت دهن ته)
ته: باشه باشه من گه بخورم
شوگا: بخور کسی کاریت نداره
هالن: هوپ کجاس؟
هلن: تو کو...
نامجون: رفته کتاب خونه
کوک: با کتاب های انرژی مثبت برمیگرده
هالن: خب خوشحال شدم باهاتون حرف زدم من و هلن باید با هم حرف بزنیم
هلن: گه میخوره، ول کن سگ
هالن: بیاااااا، تو چقدر سنگینی عوضی
اعضا خندیدن
کوک: سنگین؟ هلن حتی دو کیلو هم نی(جررررر)
هلن: راس میگه تو ضعیفی
هالن: نه خیلی تو قویی
هلن: بیا بهت میگم
(هالن بغل کرد)
هلن: خب دیگه بیا پایین
ه
۲.۹k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.