𝐩𝐭:𝟐𝟒𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐜𝐡𝐢𝐲
رفتم توی اتاقم لباسم رو عوض کردم و برگشتم توی اتاق ا.ت و لباساش رو خیلی آروم که بیدار نشه عوض کردم پیشونیش رو بوسیدم و کنارش دراز کشیدم
ا.ت رو توی بغلم گرفتم و خوابیدم.
ا.ت ویو:
صبح با نور خورشید بیدار شدم..آروم آروم چشمام رو باز کردم که دستای ورزیده ای رو دور کمرم دیدم جیمین بود...آروم غلت خوردم و برگشتم طرفش و توی چشماش نگاه کردم...خیلی کیوت خوابیده بود صورتش پف کرده بود~
لبشو سطحی بوسیدم و لپش رو گاز گرفتم ولی محکم نه که موچیم دردش بیاد...
آروم چشماشو باز کرد و خندید..چشماش به زور باز میشد
ا.ت:کیوتت
جیمین:چرا لپمو گاز گرفتی؟ دردم گرف..
ا.ت:ببخشیی خب تو خودت کاری کردی گازت بگیرممم
چشاش گرد شد و سعی کرد خندش رو کنترل کنه
جیمین:من چجوری کاری کردم که گازم بگیریی مثل بچه ی خوب خوابیده بودممم
ا.ت:خب همین کیوت بودن و بچه بودنت نتونست من رو کنترل کنه و گازت گرفتم دوباره هم میگیرم
لپش رو آروم گاز گرفتم و بلند شدم..
ا.ت:پاشو لباسات رو بپوش من برم صبحونه آماده کنم
جیمین:حال ندارممممم
ا.ت:پاشوووو
موهام رو دو گوشی بافتم و رفتم تو آشپزخونه صبحونه درست کنم..
بعد از چند مین رفتم بقیه رو بیدار کردم و رفتم طرف اتاقم تا جیمینو بیارم...
جیمین ویو:
لباسمو پوشیدم و دوباره دراز کشیدم و خودمو زدم به خواب و ا.ت اومد توی اتاق و صدام کرد ولی تکون نخوردم..بعد از چند مین تلاش کردن از رو تخت بلند شد و پشتم وایساد
ا.ت:هرکی خوابه دستشو ببره بالا
از اونجایی که بچه ی حرف گوش کنی بودم دستمو بردم بالا که ا.ت با عروسک تاق زد تو سرم و گوشمو گرفت و بلندم کرد
ا.ت:مردم از گشنگی بچهههه
جیمین:آییی آییی گوشمممم
از اتاق رفتیم بیرون و دیدیم همه نشستن پای میز و منتظرمونن..تا دیدنمون زدن زیر خنده..
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟕
_________________
امیدوارم خوشتون بیاد~~
ا.ت رو توی بغلم گرفتم و خوابیدم.
ا.ت ویو:
صبح با نور خورشید بیدار شدم..آروم آروم چشمام رو باز کردم که دستای ورزیده ای رو دور کمرم دیدم جیمین بود...آروم غلت خوردم و برگشتم طرفش و توی چشماش نگاه کردم...خیلی کیوت خوابیده بود صورتش پف کرده بود~
لبشو سطحی بوسیدم و لپش رو گاز گرفتم ولی محکم نه که موچیم دردش بیاد...
آروم چشماشو باز کرد و خندید..چشماش به زور باز میشد
ا.ت:کیوتت
جیمین:چرا لپمو گاز گرفتی؟ دردم گرف..
ا.ت:ببخشیی خب تو خودت کاری کردی گازت بگیرممم
چشاش گرد شد و سعی کرد خندش رو کنترل کنه
جیمین:من چجوری کاری کردم که گازم بگیریی مثل بچه ی خوب خوابیده بودممم
ا.ت:خب همین کیوت بودن و بچه بودنت نتونست من رو کنترل کنه و گازت گرفتم دوباره هم میگیرم
لپش رو آروم گاز گرفتم و بلند شدم..
ا.ت:پاشو لباسات رو بپوش من برم صبحونه آماده کنم
جیمین:حال ندارممممم
ا.ت:پاشوووو
موهام رو دو گوشی بافتم و رفتم تو آشپزخونه صبحونه درست کنم..
بعد از چند مین رفتم بقیه رو بیدار کردم و رفتم طرف اتاقم تا جیمینو بیارم...
جیمین ویو:
لباسمو پوشیدم و دوباره دراز کشیدم و خودمو زدم به خواب و ا.ت اومد توی اتاق و صدام کرد ولی تکون نخوردم..بعد از چند مین تلاش کردن از رو تخت بلند شد و پشتم وایساد
ا.ت:هرکی خوابه دستشو ببره بالا
از اونجایی که بچه ی حرف گوش کنی بودم دستمو بردم بالا که ا.ت با عروسک تاق زد تو سرم و گوشمو گرفت و بلندم کرد
ا.ت:مردم از گشنگی بچهههه
جیمین:آییی آییی گوشمممم
از اتاق رفتیم بیرون و دیدیم همه نشستن پای میز و منتظرمونن..تا دیدنمون زدن زیر خنده..
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟕
_________________
امیدوارم خوشتون بیاد~~
۵.۴k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.