•لذت انتقام •( port 22 )° فصل دوم °
•لذت انتقام •( port 22 )° فصل دوم °
ات : بک چند لحظه صبر کن الان میارمت بیرون ، این کلید میخواد نمیدونی کلیدش کجایه؟
زندانی : تو اتاق کارشه
ات : ببینید خانم اگه کلید همینجا بود میتونستم کمکتون کنم ، ولی من نمیتونم برگردم دوباره بالا
زندانی : خانم ترو خدا تنهام نزارید ، کمکم کنید من دوتا بچه دارم اونها الان منتظرمم .
ات : اگه همگی ساکت بشین شاید بتونم برم
زاندانی : همگی ساکت باشید ، ابن خانم گفته اگه ساکت بشیم میتونه بره کلیدو بیاره
همگی ساکت شدن
ات: باشه من میرم ببارمش فقط نمیدونم چقد تول میکشه
زندانی : باشه خانوم .
*********************************
آروم برگشتم به اتاق جونگ کوک آروم درو بکم باز کردم دیدم جونگ کوک بین در اوفتاده و داره گریه میکنی از اون طرف هم جانگ هوسوک داره با هانول حرف میزنه ، اینجا چه خبره؟ نشستم فالگوش . اینا دارن منو میگن ولی چرا جونگ کوک میگه اته ی من ، مگه .......
دوباره سرم گیج رفت ، میدونستم دوباره میخواد از خاطراتم یادم بیاد . این دفعه با دقت تر نگاه کردم .
اون پسره کیه فکر کنم همونیه که قبل از فراموشیم دوستش داشتم ، واییییییییییی چیزی نمیتونم از صورتش بفهمم .
خاطرات محو شدن دوباره فالگوش واستادم، فهمیدم ایناها میخوان برن خونه ی ما .
× چند مین بعد ×
خب الان به جز اجوما کسی اینجا نیست.
رسیدم به اتاق کار جونگ کوک بعد از کلی گشتن کلید رو پیدا کردم ، از ظاهر عجیبش معلوم بود مال همون قفس های توی زیر زمینه ، میخواستم از پشت میز بیام کنار که یکدفعه ای باز شد و.......
ادامه دارد....
شرط
۹ تا لایک
۲۰۰ تا کامنت
فایتینگ
چون داستان داره هیجانی میشه شرطا رو براتون کم کردم .
دوشتون دالم
ات : بک چند لحظه صبر کن الان میارمت بیرون ، این کلید میخواد نمیدونی کلیدش کجایه؟
زندانی : تو اتاق کارشه
ات : ببینید خانم اگه کلید همینجا بود میتونستم کمکتون کنم ، ولی من نمیتونم برگردم دوباره بالا
زندانی : خانم ترو خدا تنهام نزارید ، کمکم کنید من دوتا بچه دارم اونها الان منتظرمم .
ات : اگه همگی ساکت بشین شاید بتونم برم
زاندانی : همگی ساکت باشید ، ابن خانم گفته اگه ساکت بشیم میتونه بره کلیدو بیاره
همگی ساکت شدن
ات: باشه من میرم ببارمش فقط نمیدونم چقد تول میکشه
زندانی : باشه خانوم .
*********************************
آروم برگشتم به اتاق جونگ کوک آروم درو بکم باز کردم دیدم جونگ کوک بین در اوفتاده و داره گریه میکنی از اون طرف هم جانگ هوسوک داره با هانول حرف میزنه ، اینجا چه خبره؟ نشستم فالگوش . اینا دارن منو میگن ولی چرا جونگ کوک میگه اته ی من ، مگه .......
دوباره سرم گیج رفت ، میدونستم دوباره میخواد از خاطراتم یادم بیاد . این دفعه با دقت تر نگاه کردم .
اون پسره کیه فکر کنم همونیه که قبل از فراموشیم دوستش داشتم ، واییییییییییی چیزی نمیتونم از صورتش بفهمم .
خاطرات محو شدن دوباره فالگوش واستادم، فهمیدم ایناها میخوان برن خونه ی ما .
× چند مین بعد ×
خب الان به جز اجوما کسی اینجا نیست.
رسیدم به اتاق کار جونگ کوک بعد از کلی گشتن کلید رو پیدا کردم ، از ظاهر عجیبش معلوم بود مال همون قفس های توی زیر زمینه ، میخواستم از پشت میز بیام کنار که یکدفعه ای باز شد و.......
ادامه دارد....
شرط
۹ تا لایک
۲۰۰ تا کامنت
فایتینگ
چون داستان داره هیجانی میشه شرطا رو براتون کم کردم .
دوشتون دالم
۲۸.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.