S....R
تو راه مدرسه بودیم ( کلاس یازدهم من بودم صدف دوازدهم بود )با صدف ( دوست صمیمیم) صدف داشت بزام دوبازه از خاطرات باشگاهاش حرف میزد نمیدونم چرا انقدر یاشگاهش رو دوست داشت همش از رلش حرف گمیزد انگار باشگاهشون مختلط بوده انگار این پسر از اسمون اومده
_وای بابا کشتی منو کردی با این اسمش چیبود ؟
+صد ساله دارم برات توضیح میدم بعد میگی اسمش چیبود ؟
_خب حالا چیبود
+ هعی خدا ارسلان
رها یه جلسه بیا باشگاهمون ببین چجوری خوشت میاد یا نه اگع خوشت اومد میمونی اونجا بخدا تکواندو خوبه
لباسشم سفید سفید ک دوست داری
بایه قیافه ی پوکر نگاش کردمو گفتم
_ من سیاه دوست دارم😫😒
+خب بخاطر من بیا
_ خب امروز روز زوج هست یا فرد ؟
+ هیچ بهانه ای نداری امروز روز زوج هست
_ باش پس یکم طودتر بیا خونمون پس چی بپوشم
+من همین چند وقت پیش که کمربند مشکی دان ۲ ام رو گرفتم یه لباسای جدید گرفتم اگه خواستی میتونم برات لباس قدیمی هامو بیارم برات
_باشه تمیزن دیگه
+ باشه میشورمو برات میارم
_باش پس ساعت هفت بیا خونمون
{ باشگاه ساعت ۸ و نیم بود }
+ او خیلی زوده هشت میام
_نه تروخدا میخوای هشت و بیستو نه دقیقه بیای
رسیدیم مدرسه هرکدومون رفتیم سمت کلاس خودمون خداروشکر دیر نرسیدیم ایندفعه با دخترا یکم پارتی گرفتیم یهو ناظم اومد تو کلاس هممون مثل زلزله زده ها ها ریختیم توی میزامون اومد صدف هم کنارش بود با فاز همیشگیش اومد(همیار معاون بود)
_وای بابا کشتی منو کردی با این اسمش چیبود ؟
+صد ساله دارم برات توضیح میدم بعد میگی اسمش چیبود ؟
_خب حالا چیبود
+ هعی خدا ارسلان
رها یه جلسه بیا باشگاهمون ببین چجوری خوشت میاد یا نه اگع خوشت اومد میمونی اونجا بخدا تکواندو خوبه
لباسشم سفید سفید ک دوست داری
بایه قیافه ی پوکر نگاش کردمو گفتم
_ من سیاه دوست دارم😫😒
+خب بخاطر من بیا
_ خب امروز روز زوج هست یا فرد ؟
+ هیچ بهانه ای نداری امروز روز زوج هست
_ باش پس یکم طودتر بیا خونمون پس چی بپوشم
+من همین چند وقت پیش که کمربند مشکی دان ۲ ام رو گرفتم یه لباسای جدید گرفتم اگه خواستی میتونم برات لباس قدیمی هامو بیارم برات
_باشه تمیزن دیگه
+ باشه میشورمو برات میارم
_باش پس ساعت هفت بیا خونمون
{ باشگاه ساعت ۸ و نیم بود }
+ او خیلی زوده هشت میام
_نه تروخدا میخوای هشت و بیستو نه دقیقه بیای
رسیدیم مدرسه هرکدومون رفتیم سمت کلاس خودمون خداروشکر دیر نرسیدیم ایندفعه با دخترا یکم پارتی گرفتیم یهو ناظم اومد تو کلاس هممون مثل زلزله زده ها ها ریختیم توی میزامون اومد صدف هم کنارش بود با فاز همیشگیش اومد(همیار معاون بود)
۹۷۰
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.