رمان :) مجنون تر از من:)پارت ۲۶
رمان :) مجنون تر از من:)پارت ۲۶
ارسلان:چه خوب گرم گرفتید
دیانا:ارسلان اون جور نیست که فکر میکنی
ارسلان:هیچی نگو با داد
رفتم توی ماشین رفتم ساحل
دیانا:رضا سوار ماشین شو بریم
رضا:اوکی
سوار ماشین شدیم و پشت ارسلان
حرکت کردیم
ارسلان:دیدم رضا و دیانا پشت سرم با ماشینن سرعتمو زیاد کردم که یه دفعه سیاهی مطلق.....
دیانا:ارسلانننن
رفتیم از ماشین دراوردیمش
بریدم بیمارستان
دیانا:ارسلان تروخدا بیدار شو با گریه
رضا:اروم باش
دیانا:چجوری اروم باشم هااا(با داد)
رضا:اوکی میفهمم
دیانا:میفهمی دیگه حرف نزن
رضا:با حرفش تو شوک موندم
اوکی رفتم بیرون بیمارستان به ممد زنگ زدم
مکالمه ی رضا و ممد
رضا:سلام دادش(با صدای گرفته
ممد:سلام چیشده چرا صدات گرفته
رضا:دادش ارسلان تصادف کرده الان بیمارستانه
ممد:چییییییی
کدوم بیمارستان
رضا:بیمارستان......
ممد:اوکی اومدم
ارسلان:چه خوب گرم گرفتید
دیانا:ارسلان اون جور نیست که فکر میکنی
ارسلان:هیچی نگو با داد
رفتم توی ماشین رفتم ساحل
دیانا:رضا سوار ماشین شو بریم
رضا:اوکی
سوار ماشین شدیم و پشت ارسلان
حرکت کردیم
ارسلان:دیدم رضا و دیانا پشت سرم با ماشینن سرعتمو زیاد کردم که یه دفعه سیاهی مطلق.....
دیانا:ارسلانننن
رفتیم از ماشین دراوردیمش
بریدم بیمارستان
دیانا:ارسلان تروخدا بیدار شو با گریه
رضا:اروم باش
دیانا:چجوری اروم باشم هااا(با داد)
رضا:اوکی میفهمم
دیانا:میفهمی دیگه حرف نزن
رضا:با حرفش تو شوک موندم
اوکی رفتم بیرون بیمارستان به ممد زنگ زدم
مکالمه ی رضا و ممد
رضا:سلام دادش(با صدای گرفته
ممد:سلام چیشده چرا صدات گرفته
رضا:دادش ارسلان تصادف کرده الان بیمارستانه
ممد:چییییییی
کدوم بیمارستان
رضا:بیمارستان......
ممد:اوکی اومدم
۲.۵k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.