درخواستی
#درخواستی
پارت⁹
نگاهی به ساعت انداخت
⁸:¹⁴
_هوفففف...چطوری خوابم برد
کتشو از روی صندلی برداشت و از اداره پلیس خارج شد بعد از چند روز بلاخره داشت به خونش برمیگشت سوار ماشینش شد و به سمت خونش روند
همین که میخواست از چراغ راهنما رد بشه چراغ قرمز شد ناچار ماشینو نگهداشت
_اینم از شانس من...زودباش دیگه لعنتی سبز شو
افکار تو سرش کلافش کرده بودن یه لحظه هم نمیتونست به دخترک فکر نکنه
با صدای بوق ماشین های پشت سرش به خودش اومد به چراغ نگاهی انداخت خیلی وقت بود سبز شده بود دیگه زمانش داشت تموم میشد سریع گاز داد و به راهش ادامه داد
جوری تو افکار خودش غرق شده بود که حتی متوجه زمان و اطرافش نبود
ماشینشو پارک کرد و پیاده شد...رمز در رو زد و وارد خونه شد یه راست رفت سمت حموم تا دوش آب گرم بگیره
حدود ³⁰مین تو حموم بود بعد از خشک کردن موهاش یه دست لباس از کمد برداشت و پوشید تا دوباره برگرده سرکارش نمیتونست تو خونه بشینه و منتظر بمونه باید یه کاری میکرد
دوباره سوار ماشینش شد و سمت اداره رفت تمام مدتی که تو راه بود به فکر راهی برای پیدا کردن دختر بود
_باید یه کاری کنم فکر کن یونگی فکر کن!
³روز بعد
سه روز گذشته تا الان نه خبری از دزدی بود و نه از دخترک...!
ماشینشو جلوی اداره پلیس پارک کرد و پیاده شد همین که دو قدم از ماشینش دور شد صدای جیغ دخترونه ای شنید!
خیلی نزدیک بود سریع به سمت صدا دوید
با دختری مواجه شد که روی زمین افتاده بود خودشو بهش رسوند و کنارش نشست از سرش داشت خون میومد دختر از حال رفته بود
میخواست به آمبولانس زنگ بزنه ولی پشیمون شد باید هرچی زودتر به بیمارستان میرسوندش پس سریع دخترک رو بلند کرد و به سمت ماشینش برد تا به بیمارستان ببرش...
فلش بک چندمین قبل:
دخترک نزدیک اداره پلیس با سنگی که توی دستش بود منتظر ایستاده بود
+زود باش پیشی کوچولو کجا موندی پس بیا که منتظرتم
به سنگی که توی دستش بود نگاه کرد
+این زیادی سنگین نیست یه وقت خودمو به کشتن ندم(قهقهه زدن)
+خب که چی اول و آخرش قراره بمیرم چه فرقی میکنم الان باشه یا در آینده
بنظر نقشه احمقانهای میومد ولی برای کسی که سلامتی روانی نداره و پول رو از خودشم بیشتر دوست داره اصلا مهم نبود
بلاخره کسی که منتظرش بود رسید
_بلاخره اومدی...خب پس بیا شروع کنیم
دخترک جیغ بلندی کشید و بلافاصله با سنگ محکم به سر خودش ضربه زد که از حال رفت....
پایان فلش بک
ادامه دارد...
میدونم گند زدم به بزرگی خودتون ببخشید😞🙏
پارت⁹
نگاهی به ساعت انداخت
⁸:¹⁴
_هوفففف...چطوری خوابم برد
کتشو از روی صندلی برداشت و از اداره پلیس خارج شد بعد از چند روز بلاخره داشت به خونش برمیگشت سوار ماشینش شد و به سمت خونش روند
همین که میخواست از چراغ راهنما رد بشه چراغ قرمز شد ناچار ماشینو نگهداشت
_اینم از شانس من...زودباش دیگه لعنتی سبز شو
افکار تو سرش کلافش کرده بودن یه لحظه هم نمیتونست به دخترک فکر نکنه
با صدای بوق ماشین های پشت سرش به خودش اومد به چراغ نگاهی انداخت خیلی وقت بود سبز شده بود دیگه زمانش داشت تموم میشد سریع گاز داد و به راهش ادامه داد
جوری تو افکار خودش غرق شده بود که حتی متوجه زمان و اطرافش نبود
ماشینشو پارک کرد و پیاده شد...رمز در رو زد و وارد خونه شد یه راست رفت سمت حموم تا دوش آب گرم بگیره
حدود ³⁰مین تو حموم بود بعد از خشک کردن موهاش یه دست لباس از کمد برداشت و پوشید تا دوباره برگرده سرکارش نمیتونست تو خونه بشینه و منتظر بمونه باید یه کاری میکرد
دوباره سوار ماشینش شد و سمت اداره رفت تمام مدتی که تو راه بود به فکر راهی برای پیدا کردن دختر بود
_باید یه کاری کنم فکر کن یونگی فکر کن!
³روز بعد
سه روز گذشته تا الان نه خبری از دزدی بود و نه از دخترک...!
ماشینشو جلوی اداره پلیس پارک کرد و پیاده شد همین که دو قدم از ماشینش دور شد صدای جیغ دخترونه ای شنید!
خیلی نزدیک بود سریع به سمت صدا دوید
با دختری مواجه شد که روی زمین افتاده بود خودشو بهش رسوند و کنارش نشست از سرش داشت خون میومد دختر از حال رفته بود
میخواست به آمبولانس زنگ بزنه ولی پشیمون شد باید هرچی زودتر به بیمارستان میرسوندش پس سریع دخترک رو بلند کرد و به سمت ماشینش برد تا به بیمارستان ببرش...
فلش بک چندمین قبل:
دخترک نزدیک اداره پلیس با سنگی که توی دستش بود منتظر ایستاده بود
+زود باش پیشی کوچولو کجا موندی پس بیا که منتظرتم
به سنگی که توی دستش بود نگاه کرد
+این زیادی سنگین نیست یه وقت خودمو به کشتن ندم(قهقهه زدن)
+خب که چی اول و آخرش قراره بمیرم چه فرقی میکنم الان باشه یا در آینده
بنظر نقشه احمقانهای میومد ولی برای کسی که سلامتی روانی نداره و پول رو از خودشم بیشتر دوست داره اصلا مهم نبود
بلاخره کسی که منتظرش بود رسید
_بلاخره اومدی...خب پس بیا شروع کنیم
دخترک جیغ بلندی کشید و بلافاصله با سنگ محکم به سر خودش ضربه زد که از حال رفت....
پایان فلش بک
ادامه دارد...
میدونم گند زدم به بزرگی خودتون ببخشید😞🙏
۷.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.