Life..
گاهی به لحاظ روانی آنقدر آسیبپذیر و ضعیف میشوی که با هر حرف و اشاره ای از هم میپاشی و شبیه به کودک بی پناه و بغض آلودی، هراسان و بیتاب، دنبال آغوش امن و پدرانه ای میگردی تا در آن پناه بگیری و تا مرز خالی شدن و آرام گرفتن گریه کنی. گاهی آنقدر لبریزی که با کوچکترین تلنگری سر ریز میشوی و شدید ترین واکنشها را به ناچیز ترین کنش ها میدهی و شبیه به آتشفشانی معطلِ کوچک ترین لرزه مانده، فوران میکنی و آدمها تازه میفهمند که در عین حفظ خونسردی ات، چه آتش نهانی در سینه داشتی و داشتی چقدر تلاش میکردی که در فاجعه آمیز ترین حالات روحی ممکن، شبیه به آدم های عادی به نظر برسی و طبیعی رفتار کنی.
۲.۱k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.