فیک جونگ کوک (پایان خوب) پارت ۲
_ چیزی شده ؟
_ دوست دارم باهات صمیمی تر بشم
_چقدر...؟
_ اوپا...؟
_ من مشکلی ندارم
بنظرم خوبه
_ پس
اوپا
_ بله
_ لطفا امشب پیشم بمون
_ چرا ؟
_ اگه پیشم نمونی نمی دونم ممکنه واقعا چیکار می کنم
دوست دارم تا صبح باهات وقت بگذرونم
_ باشه ولی آخرین بار...
خب دوست داری چیکار کنیم؟
_ سریال ببینیم...؟
_ باشه
یه سریال کره ای گذاشتن و تا صبح دیدن و سریال رو تموم کردن.
جونگ کوک روی مبل خوابش برد ولی
ا/ت زود تر بیدار شد و برای جونگ کوک صبحانه درست کرد.
_ اوپاا
بیدار شو
_ بله
_ بیا صبحانه بخور
_ الان میام
(پا میشه و میره سر میز)
_ خیلی زیاده
_ باید جبران می کردم
(جونگ کوک می خنده و شروع به خوردن می کنه)
_ خوبه ؟
_ بزار یکم دیگه بخورم...
آههه خیلی خوشمزه اس
(دوتاشون شروع به خندیدن می کنن)
این اولین باری بود که جونگ کوک خنده ا/ت رو می بینه.
چت (جونگ کوک و ا/ت) ۳هفته بعد
_ اوپا
_ بله
_ سرت شلوغه ؟...
_نه
_ نمیشه بیام پیشت ؟
_ منتظرتم
______________________
(خونه جونگ کوک)
_ اوپا نمیشه فقط همین یه شبو یکم الکل بخوریم
_ نمیشه
_ چرااا
_ نمی خوام ازم خطایی سر بزنه
_ منظورت از خطا دقیقا چیه...؟
_ به هر حال من وقتی مست باشم هرکاتم و رفتارم دست خودم نیست
_ اشکالی نداره
منم همینطوری میشم اونموقع
_ خب.....(چقدر دیر میگیرهه)
نمیشه
بیا مثل همیشه یه کار دیگه انجام بدیم
_خیلی بدییی
_ نه اصلا
من پسر پاکیم
_ خب من می خوام
چند وقتهه نخوردم
دوست دارم بعد مدت ها که می خورم با تو بخورم
_ باشه
یکم....
__________________
(چند دقیقه بعد ) (ویو جونگ کوک)
واقعا دلم نمی خواست
نمی خواستم وقتی حواسم نیست بهش چیزی بگم
یا حرکتی بکنم
ا/ت کاملا مست شده بود
معلوم بود خیلی وقت بوده که الکل نخورده
حرف هایی که می زد دست خودش نبود یعنی خنده دار بود
_ اوپا اگه عاشقت شدم چی میشه
_ دوست داری چی کار بکنم؟( با خنده)
_ با من قرار بزار
البته اگه عاشقت شدم
_ مطمئنم نمیشی ما دوستیم...
_ خیلییی بدیی
یه درصد احتمال بدهه
_ باشه فکر می کنمم ببینم چیکار کنم
_ ولی چرا رابطه های دوستی دختر و پسر توی فیلم ها و توی واقعیت هیچ وقت
پایدار نیست.......
_ من اینجام تا ثابت کنی
_ اوپاااا
ولییی.....
_ چیه
_ در شرایطی فقط باهات دوست می مونم
که ارتباطت رو با من قطع نکنییی
قول بدهه
_ باشه قول می دم.
__________________
جونگ کوک چون خیلی الکل نخورده بود ا/ت رو رسوند خونه اش
بغلش کرد و اون و رو روی تخت گذاشت
وقتی می خواست بره ا/ت دستش رو گرفت
و توی خواب و بیداری زمزمه کرد :
_ اوپا
.........................
_ دوست دارم باهات صمیمی تر بشم
_چقدر...؟
_ اوپا...؟
_ من مشکلی ندارم
بنظرم خوبه
_ پس
اوپا
_ بله
_ لطفا امشب پیشم بمون
_ چرا ؟
_ اگه پیشم نمونی نمی دونم ممکنه واقعا چیکار می کنم
دوست دارم تا صبح باهات وقت بگذرونم
_ باشه ولی آخرین بار...
خب دوست داری چیکار کنیم؟
_ سریال ببینیم...؟
_ باشه
یه سریال کره ای گذاشتن و تا صبح دیدن و سریال رو تموم کردن.
جونگ کوک روی مبل خوابش برد ولی
ا/ت زود تر بیدار شد و برای جونگ کوک صبحانه درست کرد.
_ اوپاا
بیدار شو
_ بله
_ بیا صبحانه بخور
_ الان میام
(پا میشه و میره سر میز)
_ خیلی زیاده
_ باید جبران می کردم
(جونگ کوک می خنده و شروع به خوردن می کنه)
_ خوبه ؟
_ بزار یکم دیگه بخورم...
آههه خیلی خوشمزه اس
(دوتاشون شروع به خندیدن می کنن)
این اولین باری بود که جونگ کوک خنده ا/ت رو می بینه.
چت (جونگ کوک و ا/ت) ۳هفته بعد
_ اوپا
_ بله
_ سرت شلوغه ؟...
_نه
_ نمیشه بیام پیشت ؟
_ منتظرتم
______________________
(خونه جونگ کوک)
_ اوپا نمیشه فقط همین یه شبو یکم الکل بخوریم
_ نمیشه
_ چرااا
_ نمی خوام ازم خطایی سر بزنه
_ منظورت از خطا دقیقا چیه...؟
_ به هر حال من وقتی مست باشم هرکاتم و رفتارم دست خودم نیست
_ اشکالی نداره
منم همینطوری میشم اونموقع
_ خب.....(چقدر دیر میگیرهه)
نمیشه
بیا مثل همیشه یه کار دیگه انجام بدیم
_خیلی بدییی
_ نه اصلا
من پسر پاکیم
_ خب من می خوام
چند وقتهه نخوردم
دوست دارم بعد مدت ها که می خورم با تو بخورم
_ باشه
یکم....
__________________
(چند دقیقه بعد ) (ویو جونگ کوک)
واقعا دلم نمی خواست
نمی خواستم وقتی حواسم نیست بهش چیزی بگم
یا حرکتی بکنم
ا/ت کاملا مست شده بود
معلوم بود خیلی وقت بوده که الکل نخورده
حرف هایی که می زد دست خودش نبود یعنی خنده دار بود
_ اوپا اگه عاشقت شدم چی میشه
_ دوست داری چی کار بکنم؟( با خنده)
_ با من قرار بزار
البته اگه عاشقت شدم
_ مطمئنم نمیشی ما دوستیم...
_ خیلییی بدیی
یه درصد احتمال بدهه
_ باشه فکر می کنمم ببینم چیکار کنم
_ ولی چرا رابطه های دوستی دختر و پسر توی فیلم ها و توی واقعیت هیچ وقت
پایدار نیست.......
_ من اینجام تا ثابت کنی
_ اوپاااا
ولییی.....
_ چیه
_ در شرایطی فقط باهات دوست می مونم
که ارتباطت رو با من قطع نکنییی
قول بدهه
_ باشه قول می دم.
__________________
جونگ کوک چون خیلی الکل نخورده بود ا/ت رو رسوند خونه اش
بغلش کرد و اون و رو روی تخت گذاشت
وقتی می خواست بره ا/ت دستش رو گرفت
و توی خواب و بیداری زمزمه کرد :
_ اوپا
.........................
۱۲.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.