پارت ۴
پارت ۴
برای اینکه رد مارو نگیره سیمکارت و گوشی رو کلا تیکه تیکه کردم بیخیالش شدم و رفتم پیس لیا
لیا:چیزی شده؟
مریم: ن بابا هیچی نشده بیخیال بیا غذامونو بخوریم بعد بریم بخابیم
لیا : باش
نویسنده : هر دو غذا هاشونو خوردن و تشکر کردن به سمت اتاق خابشون رفتن تا یکم استراحت کنن لباس هاشونو عوض کردن و خابیدن صبح...
ویو لیا
صبح با نوری که به صورتم میتابید بیدار شدم دیدم مریم نیس از حموم صدا می اومد فهمیدم که داره دوش میگرعه بعد از نیم ساعت مریم از حموم اومد بیرون و وقتی لباس هاشو میپوشید پرسیدم: جایی میری که انقدر لباس باحالی پوشیدی؟
مریم : خب اره دیگ مگه دیشب نگفتیم میخاییم بریم یکم بگردیم بلند شو آماده شو بریم بیرون رو یکم بگردیم
لیا: هوراااااا باش الان میرم زود آماده میشم بریم
مریم : باش منتظرم
هر دوتاشون آماده شوده بودن که برن بیرون لباس های راحتی پوشیدن ( عکسشو میزارم) باهمدیگع رفتن بازار های کره رو گشتن و ی چنتا وسایل برا خودشون گرفتن وقتی تو بازار در حال گشتن بودن که ی تابو که به شکل تی وی بود رو مریم دیدی و ی جیغی زد...
لیا:😐 چی شده ترسیدم
مریم: ببین لیا این کراشم یا همون بایسم هسا شوگا هس ببین چقدر جذابهه🤤
لیا: ایشش باش بابا اره جذابه ولی خوب خودتم میدونی اونا معروف حتی به آدم توجه هم نمیکنن حتی نمیدونن تو کی هستی😕
مریم : شاید ندونن ولی من که عاشقشونمم😌
لیا: باش بابا بیا بریم ی چیزی بخوریم
مریم : باش بریم اون کافه بشینیم
لیا: اوکی بریم
ویو لیا
نشسته بودیم تو کافه که مریم داشت به تلوزیونی که تو کافه بود با دقت نگا میکرد راستش حسودیم میشد چون اون میدونست اونا چی میگن ولی من نه☹
همینجوری ۵ دقیق گذشت که مریم گف ایوللللل یهو نمیدونم چی شد که جو گرفتتش بهش گفتم : چیه چته؟
مریم: همونی شوگا هس بایم عضو گروه بی تی اس هس
لیا: خب؟😐
مریم : ی هفته دیگ کنسرت دارننننن 😆 لیا: خب که چی اونا کنسرت دارن تو مگه کنسرت داری؟
مریم : چه ربطی به اون داره خنگول😐 میگم یعنی باید بریم به کنسرتشون واقعا آرزوم بود ی روز تو کنسرتشون باشمم و حالا که اینجام باید برم 😌
لیا: اوکی حالا باید بیلط بگیری ؟
مریم : اره باید بیلط هارو از گوشی بگیرم
لیا: خب گوشیت کو ؟
مریم: عه راستش
لیا: راستش چی؟😑
مریم : عه بابا ولش دیگ ی گوشی جدید میگیرم از اون S20های جدید اون قدیمی بود و درست کار نمیکرد
لیا : اها باش فک کردم دزدیدنش
مریم: نه بابا😂
لیا : هوم
ویو مریم
هووف نزلیک بود لو برم که گوشیو چیکار کردم و ایناا ب خیر گذشت حالا بیخیال از کافه اومدیم بیرون رفتیم گوشی گرفتیم راحت باشیم و شماره همدیگر رو تو گوشی هامون سیو کردیم ( دوتا گوشی گرفتن ست) و...
لایک و کامنت یادتون نرعهه😊
برای اینکه رد مارو نگیره سیمکارت و گوشی رو کلا تیکه تیکه کردم بیخیالش شدم و رفتم پیس لیا
لیا:چیزی شده؟
مریم: ن بابا هیچی نشده بیخیال بیا غذامونو بخوریم بعد بریم بخابیم
لیا : باش
نویسنده : هر دو غذا هاشونو خوردن و تشکر کردن به سمت اتاق خابشون رفتن تا یکم استراحت کنن لباس هاشونو عوض کردن و خابیدن صبح...
ویو لیا
صبح با نوری که به صورتم میتابید بیدار شدم دیدم مریم نیس از حموم صدا می اومد فهمیدم که داره دوش میگرعه بعد از نیم ساعت مریم از حموم اومد بیرون و وقتی لباس هاشو میپوشید پرسیدم: جایی میری که انقدر لباس باحالی پوشیدی؟
مریم : خب اره دیگ مگه دیشب نگفتیم میخاییم بریم یکم بگردیم بلند شو آماده شو بریم بیرون رو یکم بگردیم
لیا: هوراااااا باش الان میرم زود آماده میشم بریم
مریم : باش منتظرم
هر دوتاشون آماده شوده بودن که برن بیرون لباس های راحتی پوشیدن ( عکسشو میزارم) باهمدیگع رفتن بازار های کره رو گشتن و ی چنتا وسایل برا خودشون گرفتن وقتی تو بازار در حال گشتن بودن که ی تابو که به شکل تی وی بود رو مریم دیدی و ی جیغی زد...
لیا:😐 چی شده ترسیدم
مریم: ببین لیا این کراشم یا همون بایسم هسا شوگا هس ببین چقدر جذابهه🤤
لیا: ایشش باش بابا اره جذابه ولی خوب خودتم میدونی اونا معروف حتی به آدم توجه هم نمیکنن حتی نمیدونن تو کی هستی😕
مریم : شاید ندونن ولی من که عاشقشونمم😌
لیا: باش بابا بیا بریم ی چیزی بخوریم
مریم : باش بریم اون کافه بشینیم
لیا: اوکی بریم
ویو لیا
نشسته بودیم تو کافه که مریم داشت به تلوزیونی که تو کافه بود با دقت نگا میکرد راستش حسودیم میشد چون اون میدونست اونا چی میگن ولی من نه☹
همینجوری ۵ دقیق گذشت که مریم گف ایوللللل یهو نمیدونم چی شد که جو گرفتتش بهش گفتم : چیه چته؟
مریم: همونی شوگا هس بایم عضو گروه بی تی اس هس
لیا: خب؟😐
مریم : ی هفته دیگ کنسرت دارننننن 😆 لیا: خب که چی اونا کنسرت دارن تو مگه کنسرت داری؟
مریم : چه ربطی به اون داره خنگول😐 میگم یعنی باید بریم به کنسرتشون واقعا آرزوم بود ی روز تو کنسرتشون باشمم و حالا که اینجام باید برم 😌
لیا: اوکی حالا باید بیلط بگیری ؟
مریم : اره باید بیلط هارو از گوشی بگیرم
لیا: خب گوشیت کو ؟
مریم: عه راستش
لیا: راستش چی؟😑
مریم : عه بابا ولش دیگ ی گوشی جدید میگیرم از اون S20های جدید اون قدیمی بود و درست کار نمیکرد
لیا : اها باش فک کردم دزدیدنش
مریم: نه بابا😂
لیا : هوم
ویو مریم
هووف نزلیک بود لو برم که گوشیو چیکار کردم و ایناا ب خیر گذشت حالا بیخیال از کافه اومدیم بیرون رفتیم گوشی گرفتیم راحت باشیم و شماره همدیگر رو تو گوشی هامون سیو کردیم ( دوتا گوشی گرفتن ست) و...
لایک و کامنت یادتون نرعهه😊
۳۸.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.