ادامه پارت۹
_ یس من بردم االن انتقام میگیرم آدم نامرد
دست کبود شده شو آورد جلو
_ بیا من که اصل دردم نمی گیره فکر کردی مثل توام
بلند شدم سرپا و دستمو بردم باال
با تعجب نگام کرد خواست چیزی بگه که امون ندادم و با شتاب زیاد و
محکم زدم سر دستش
صورتش قرمز شد و با داد گفت:
_ آههههههه ایییییییی
دستشو گرفت و تو خودش جمع شد
که افتادم روی تشک و خوابیدم
+ خوبت شد
دیگه نمی تونستم دستامو تکون بدم
اونم کنارم خوابید
دیگه واقعا هر دومون توان نداشتیم
که صورتش به طرفم چرخید
چشمامون قفل همدیگه شده بودن...
دست کبود شده شو آورد جلو
_ بیا من که اصل دردم نمی گیره فکر کردی مثل توام
بلند شدم سرپا و دستمو بردم باال
با تعجب نگام کرد خواست چیزی بگه که امون ندادم و با شتاب زیاد و
محکم زدم سر دستش
صورتش قرمز شد و با داد گفت:
_ آههههههه ایییییییی
دستشو گرفت و تو خودش جمع شد
که افتادم روی تشک و خوابیدم
+ خوبت شد
دیگه نمی تونستم دستامو تکون بدم
اونم کنارم خوابید
دیگه واقعا هر دومون توان نداشتیم
که صورتش به طرفم چرخید
چشمامون قفل همدیگه شده بودن...
۹۹۴
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.