p9
p9
کوک: حالت خوبه
ات: نه اصلا
کوک: چیشد
ات: بهشون گفتم تو دوست پسرم نیستی و فقط دوستمی
کوک: اشکال نداره قول میدم حل میشه
ات: آخه چجوری من قرار فردا با اون پسره ازدواج کنم تقریبا همه چی تموم ممنون که کنارم بودی و تنهام نزاشتی ولی الان دیگه میتونی بری
کوک: یعنی نمی خوای منو تو عروسیت راه بدی
ات خندید و گفت
ات: نه بابا عروسی چیه جهنم ولی توهم بیا حد اقل یه دلخوشی داشته باشم
کوک: باشه حتما میام
ات: خوب بیا بخوابیم من پایین می خوابم تو بالا بخواب
کوک: نه نمی خواد من پایین می خوابم
ات: ولی کو......
کوک: ات حرف نزن
ات: باشه
ویو ات
فردا شب عروسیم بود اوففف چقدر دلم برای شوگا تنگ شده اگر بفهمه حتما ناراحت میشه ک بطور کل ولم میکنه ای کاش نمی امدم ایران
بابا ات: ات پاشو ات
ات: چی باشه باشه الان پا میشم
به پایین نگاه کردن ولی کوک نبود به مامان بابام گفتم کجا رفته گفتن صبح از خونه رفت بیرون براش زنگ زدم
ات: الو کوک
کوک: سلام ات چیشده
ات: هیچی فقط اینکه تو کجایی
کوک : من دپ در خونتونم ص
بحانتو خوردی بیا بیرون
ات : اها اکی پس فعلا
کوک: فعلا
بابا ات : ات آماده باش باید بری آرایشگاه به اون پسره گفتم ببرمت اسمش چیچی بود کونجونگ جونگکونگ
ات: جونگ کوک بابا جونگ کوک
بابا ات: حالا هرچی تو فقط آماده باش
ات: چشم راستی تو چجوری به کوک گفتی
بابا ات: دخترم پس گوگل ترنسلیت و برای چی آفریدن
ات: اوفففف از دست تو بابا
پرش به زمان عروسی
( تو این مدت آرایشگاه رفتن و اینا هیچ اتفاق خاصی نمی افته)
ویو ات
دیگه همه چی تموم شده بود امشب شب عروسیم بود به پسره نگاه کردم شبیه خلا بود فقط می خندید و دست میزد اره دیگه تموم شده بود و قرار نبود من دیگه شوگا رو ببینم
پایان
تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد🍂🤎🍁
کوک: حالت خوبه
ات: نه اصلا
کوک: چیشد
ات: بهشون گفتم تو دوست پسرم نیستی و فقط دوستمی
کوک: اشکال نداره قول میدم حل میشه
ات: آخه چجوری من قرار فردا با اون پسره ازدواج کنم تقریبا همه چی تموم ممنون که کنارم بودی و تنهام نزاشتی ولی الان دیگه میتونی بری
کوک: یعنی نمی خوای منو تو عروسیت راه بدی
ات خندید و گفت
ات: نه بابا عروسی چیه جهنم ولی توهم بیا حد اقل یه دلخوشی داشته باشم
کوک: باشه حتما میام
ات: خوب بیا بخوابیم من پایین می خوابم تو بالا بخواب
کوک: نه نمی خواد من پایین می خوابم
ات: ولی کو......
کوک: ات حرف نزن
ات: باشه
ویو ات
فردا شب عروسیم بود اوففف چقدر دلم برای شوگا تنگ شده اگر بفهمه حتما ناراحت میشه ک بطور کل ولم میکنه ای کاش نمی امدم ایران
بابا ات: ات پاشو ات
ات: چی باشه باشه الان پا میشم
به پایین نگاه کردن ولی کوک نبود به مامان بابام گفتم کجا رفته گفتن صبح از خونه رفت بیرون براش زنگ زدم
ات: الو کوک
کوک: سلام ات چیشده
ات: هیچی فقط اینکه تو کجایی
کوک : من دپ در خونتونم ص
بحانتو خوردی بیا بیرون
ات : اها اکی پس فعلا
کوک: فعلا
بابا ات : ات آماده باش باید بری آرایشگاه به اون پسره گفتم ببرمت اسمش چیچی بود کونجونگ جونگکونگ
ات: جونگ کوک بابا جونگ کوک
بابا ات: حالا هرچی تو فقط آماده باش
ات: چشم راستی تو چجوری به کوک گفتی
بابا ات: دخترم پس گوگل ترنسلیت و برای چی آفریدن
ات: اوفففف از دست تو بابا
پرش به زمان عروسی
( تو این مدت آرایشگاه رفتن و اینا هیچ اتفاق خاصی نمی افته)
ویو ات
دیگه همه چی تموم شده بود امشب شب عروسیم بود به پسره نگاه کردم شبیه خلا بود فقط می خندید و دست میزد اره دیگه تموم شده بود و قرار نبود من دیگه شوگا رو ببینم
پایان
تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد🍂🤎🍁
۲۲.۵k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.