Part 40
Part 40
ادمین:دوسال از نبودن جیمین گذشت یه سال دیگه هم اومد و دوباره همین دوره طی شد ا.ت برای تولد امسالش لباسی که جیمین سال پیش فرستاده بود رو پوشیده بود بعد از تموم شدن تولدش رفت عمارت دره اتاقشو باز کرد و دید که جیمین دوباره براش کادو فرستاده بود(گذاشتم)
ا.ت ویو:
دوباره دیدم که جیمین برام کادو فرستاده نامهای کا روی جعبه ها بود رو باز کردم:
ا.ت امروز تولد 21 سالگیت بود و من کنارت نیستم فقط یه سال دیگه مونده تا بیام پس منتظرم باش امیدوارم از کادوهایی که برات فرستادم راضی باشی دوست دارم_جیمین
ایندفعه یک خنده بزرگ روی لبام نقش بست
ا.ت:باشه منتظرت میمونم جیمین شی(لبخند)
خب تولد امسالم هم به خوبی خوشی تموم شد
ادمین:بیاید پرش کنیم به یه سال جلوتر
ا.ت ویو:امروز تولد 22 سالگیمه و جیمین هم باز قراره یه ست لباس دیگه برام بفرسته تولد امسالم بابام تصمیم گرفته بود گه کل دوستاشو دعوت کنه منم مخالفتی نکردم
ساعت 6 مهمونا میرسیدن
ساعت 4 بود وقت کافی داشتم اول یه دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و حالتشون دادم یه لباس که از قبل مشخص شده بود رو پوشیدم(گذاشتم) و یه آرایش خیلی مناسب انجام دادم که ساعت 6 شد همه ی مهمونا اومده بودن منم آروم از پله های عمارت پایین اومدم که.....
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 12
کامنت بالای 20
منتظرم😎❤
ادمین:دوسال از نبودن جیمین گذشت یه سال دیگه هم اومد و دوباره همین دوره طی شد ا.ت برای تولد امسالش لباسی که جیمین سال پیش فرستاده بود رو پوشیده بود بعد از تموم شدن تولدش رفت عمارت دره اتاقشو باز کرد و دید که جیمین دوباره براش کادو فرستاده بود(گذاشتم)
ا.ت ویو:
دوباره دیدم که جیمین برام کادو فرستاده نامهای کا روی جعبه ها بود رو باز کردم:
ا.ت امروز تولد 21 سالگیت بود و من کنارت نیستم فقط یه سال دیگه مونده تا بیام پس منتظرم باش امیدوارم از کادوهایی که برات فرستادم راضی باشی دوست دارم_جیمین
ایندفعه یک خنده بزرگ روی لبام نقش بست
ا.ت:باشه منتظرت میمونم جیمین شی(لبخند)
خب تولد امسالم هم به خوبی خوشی تموم شد
ادمین:بیاید پرش کنیم به یه سال جلوتر
ا.ت ویو:امروز تولد 22 سالگیمه و جیمین هم باز قراره یه ست لباس دیگه برام بفرسته تولد امسالم بابام تصمیم گرفته بود گه کل دوستاشو دعوت کنه منم مخالفتی نکردم
ساعت 6 مهمونا میرسیدن
ساعت 4 بود وقت کافی داشتم اول یه دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و حالتشون دادم یه لباس که از قبل مشخص شده بود رو پوشیدم(گذاشتم) و یه آرایش خیلی مناسب انجام دادم که ساعت 6 شد همه ی مهمونا اومده بودن منم آروم از پله های عمارت پایین اومدم که.....
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 12
کامنت بالای 20
منتظرم😎❤
۶.۳k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.