part 12 : my half brother
از زبان جونگ کوک
سه دیقه شد ولی ا.ت هنوز از اتاق پرو نیومد بیرون رفتم و درش رو زدم ولی صدایی نیومد پس درو باز کردن و دیدم ات نیست
عصبانی رفتم پیش بقیه
جونگ کوک : ا.ت نیستش که لباس ها از دست میا رها شدن روی زمین
میا : چی یعنی چی
شوگا : خری یا خودتو زدی به خری ا.ت جونت فرار کرد رفت
میا : امکان نداره
جین : جونگ کوک ممکنه دزدیده باشنش
جونگ کوک: ممکنه ؟
جیهوپ : حالا تو برو چکش کن اتاق پرو
نامجون : نمیخواد خودن میرم
و نامجون همه ی اتاق رو برسی کرد. آخرش رسید به چند قطره ی عجیب روشون دست کشید و نزدیک انگشتش برد
داروی بیهوشی
قوی ترش که فقط چینی بود
جونگ کوک : هیونگ چی شد
نامجون : روی زمین داروی بیهوشی ریخته بود بوی تازه ای هم داشت ا.ت رو دزدیدن
جونگ کوک نگران بلند شد : العان چه بلایی سر پرنسس کوچولوم میاد هیونگ چیکار کنم
نامجون : کدوم مافیاها اصالتا چینی یه
جونگ کوک : هیچک آهان فهمیدم سوجین
نامجون : دختره خوبیه که
جونگ کوک : آره ولس شاید اشتباه کنیم اون نباشه
نامجون : جونگ کوک کاش میتونستیم یه ردی از ات داشته باشیم
جونگ کوک : گردنبند
نامجون : همونی که جین داد بندازی گردنش توش ردیابی وجود داره که صد درصد ما رو به ا.ت میرسونه
جونگ کوک گوشیش رو در اورد
جونگ کوک : داره میره بوسان و خارج. از شهر داره میره
نامجون : عجله کنیم باید سریع برین دنبالش
خلاصه با تیم عملیاتی رفتن
سوجین: بلاخره چشمات رو باز کزدی خانوم کوچولو
ا.ت : تو دیگه کی هستی
سوجین : منم یه زنم مثل تو اوردمت اینجا تا بفهمی معشوقه ی کی شدی فهمیدی چون من ظرافت و لطافت هم جنس خودم رو خوب میشناسم
ا.ت : چی میگی اصلا اسمت چیه
سوجین : من سوجینم تو العان خونه ی مزدی زندگی کردی که وقتی کارش با دخترا تموم میشه و گوششون میزنه پرتشو میکنه بیرون ا.ت فرار کن تا به حال هیچ دختری از دست اون هیولا جون سالم به در نبرده من میدونم توگردنبندت ردیاب داری و جونگ کوکم تو راه اینجاست ولی فرار کن و نزار پسرای اونجا عاشق میا هم بشن خواهش میکنم این شماره ی منه اگه به کمک احتیاج داشتی با هام تماس بگیر سریع میام کمکت
ا.ت : چرا بهم کمک میکنی
سوجین : چون یه جونگ کوک با یکی از دوستای صمیمیم همین کا رو کرد و اون قبل از مرگش تزم خواست نزارم هیچ دختر دیگه ای تو ی تلش بافته
ا.ت : العان ممکنه تو رو ببینه
سوجین : من میرم تو اینجا بمون تا ۵دیقه دیگه جونگ کوک میاد اینجا ا.ت خواهش میکنم حرفام ر. فراموش نکن این دستمال رو بگیر و بوش کن بیهوش میشی جون گکوک شک نمیکنه و رفت
ا.ت همین گا رو کرد و افتاد روی زمین و بیهوش شد
سه دیقه شد ولی ا.ت هنوز از اتاق پرو نیومد بیرون رفتم و درش رو زدم ولی صدایی نیومد پس درو باز کردن و دیدم ات نیست
عصبانی رفتم پیش بقیه
جونگ کوک : ا.ت نیستش که لباس ها از دست میا رها شدن روی زمین
میا : چی یعنی چی
شوگا : خری یا خودتو زدی به خری ا.ت جونت فرار کرد رفت
میا : امکان نداره
جین : جونگ کوک ممکنه دزدیده باشنش
جونگ کوک: ممکنه ؟
جیهوپ : حالا تو برو چکش کن اتاق پرو
نامجون : نمیخواد خودن میرم
و نامجون همه ی اتاق رو برسی کرد. آخرش رسید به چند قطره ی عجیب روشون دست کشید و نزدیک انگشتش برد
داروی بیهوشی
قوی ترش که فقط چینی بود
جونگ کوک : هیونگ چی شد
نامجون : روی زمین داروی بیهوشی ریخته بود بوی تازه ای هم داشت ا.ت رو دزدیدن
جونگ کوک نگران بلند شد : العان چه بلایی سر پرنسس کوچولوم میاد هیونگ چیکار کنم
نامجون : کدوم مافیاها اصالتا چینی یه
جونگ کوک : هیچک آهان فهمیدم سوجین
نامجون : دختره خوبیه که
جونگ کوک : آره ولس شاید اشتباه کنیم اون نباشه
نامجون : جونگ کوک کاش میتونستیم یه ردی از ات داشته باشیم
جونگ کوک : گردنبند
نامجون : همونی که جین داد بندازی گردنش توش ردیابی وجود داره که صد درصد ما رو به ا.ت میرسونه
جونگ کوک گوشیش رو در اورد
جونگ کوک : داره میره بوسان و خارج. از شهر داره میره
نامجون : عجله کنیم باید سریع برین دنبالش
خلاصه با تیم عملیاتی رفتن
سوجین: بلاخره چشمات رو باز کزدی خانوم کوچولو
ا.ت : تو دیگه کی هستی
سوجین : منم یه زنم مثل تو اوردمت اینجا تا بفهمی معشوقه ی کی شدی فهمیدی چون من ظرافت و لطافت هم جنس خودم رو خوب میشناسم
ا.ت : چی میگی اصلا اسمت چیه
سوجین : من سوجینم تو العان خونه ی مزدی زندگی کردی که وقتی کارش با دخترا تموم میشه و گوششون میزنه پرتشو میکنه بیرون ا.ت فرار کن تا به حال هیچ دختری از دست اون هیولا جون سالم به در نبرده من میدونم توگردنبندت ردیاب داری و جونگ کوکم تو راه اینجاست ولی فرار کن و نزار پسرای اونجا عاشق میا هم بشن خواهش میکنم این شماره ی منه اگه به کمک احتیاج داشتی با هام تماس بگیر سریع میام کمکت
ا.ت : چرا بهم کمک میکنی
سوجین : چون یه جونگ کوک با یکی از دوستای صمیمیم همین کا رو کرد و اون قبل از مرگش تزم خواست نزارم هیچ دختر دیگه ای تو ی تلش بافته
ا.ت : العان ممکنه تو رو ببینه
سوجین : من میرم تو اینجا بمون تا ۵دیقه دیگه جونگ کوک میاد اینجا ا.ت خواهش میکنم حرفام ر. فراموش نکن این دستمال رو بگیر و بوش کن بیهوش میشی جون گکوک شک نمیکنه و رفت
ا.ت همین گا رو کرد و افتاد روی زمین و بیهوش شد
۷.۹k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.