من قوی تر برگشتم پارت آخر
لیسا جک رو با همون وضعیت اسف بار توی همون کوچه تنگ و تاریکی که چهار سال پیش خودش مجبور شد بره گذاشت
لیسا : راسته که میگن زمین گرده...
کی فکرشو میکرد کسی که یه زمانی دستور قتل صدها نفر و میداد و تو عمارتش جشن میگرفت حالا تو این دخمه گیر بیوفته و حتی نمیتونه تکون بخوره و از خودش دفاع کنه...
جک با حالت عصبی گفت : منو بکش
لیسا : منتظر شنیدن این جمله ازت بودم. میدونی ، به خودم قول داده بودم قراره یه روز خودت ازم درخواست مرگ کنی اما خلاصت نمیکنم تا زجر بکشی . ولی چطوره یه یادگاری برات بزارم؟
( لیسا یه خنجر کوچیک و تیز در اورد و با اون، اسمش رو روی صورت جک نوشت وقتی کارش تموم شد خواست اونجا رو ترک کنه که جک گفت ..)
جک : تو یه پست فطرت چموشی درست مثل مامان و بابات البته قبل از اینکه بکشمشون
لیسا متوجه شد که جک این حرف ها رو برای عصبانی کردن لیسا میگه تا لیسا اونو بکشه و تو درد سر بیوفته . اما لیسا زرنگتر از این حرف ها بود پس به پلیس زنگ زد
لیسا : سلام ، خواستم گذارش دستگیری رئیس یه باند مافیایی بزرگ " جک " رو بهتون بدم لطفا به این آدرس بیاین ( گوشی و قطع کرد و سریع از اونجا دور شد )
جک : پ...پلیسا ؟! شما اینجا چیکا...
مامور پلیس : ساکت باش هر چیزی که بگی تو دادگاه برعلیهت استفاده میشه
* یک سال بعد *
(دادگاه جک رو به حبس ابد محکوم کرد
باند مافیایی جک طبق اسنادی که خودش امضا کرده بود به لیسا تعلق گرفت
و لیسا با یکی کردن این دو باند باند ببر سیاه رو گسترش داد و تبدیلش کرد به بزرگترین باند مافیای اسلحه در دنیا )
لیسا : اهههه .... امروز چقد هوا خوبهههه
رزی : آرهههه جون میده برای شنا
جیسو : دقت کردین خیلی وقته سرمون با اداره کردن باند شلوغه و استراحت نکردیم...
جنی : دقیقا .... فکر کنم یه سالی میشه . از زمانی که جک و...
لیسا : ارهههه زمان چه زود میگذره ....
بلند شین بریم آب تنییییی ( با جیغ)😁💃🏻
جیسو : حالا شدددد 😁💃🏻💃🏻😂
جینی : بزنین بریم 💃🏻💃🏻😂
رزی : بیاین با ماشینا مون تا ساحل مسابقه بدیم هر کی باخت باید همه رو غذا مهمون کنه 😁
جنی و جیسو : قبولهههه من میبرم😁😂
رزی : خودم برندم😌😂
لیسا : خط پایان میبینمتون ... 😏😂👋🏻
☆ پایان ☆
گایز فیک تموم شد ...
چطور بود ؟ خوشتون اومد ؟؟
تو کامنتا بگین نظرتونو
این اولین فیکی بود که نوشتم
پس لایک و کامنت یادتون نرههههه
بای بای 👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻
لیسا : راسته که میگن زمین گرده...
کی فکرشو میکرد کسی که یه زمانی دستور قتل صدها نفر و میداد و تو عمارتش جشن میگرفت حالا تو این دخمه گیر بیوفته و حتی نمیتونه تکون بخوره و از خودش دفاع کنه...
جک با حالت عصبی گفت : منو بکش
لیسا : منتظر شنیدن این جمله ازت بودم. میدونی ، به خودم قول داده بودم قراره یه روز خودت ازم درخواست مرگ کنی اما خلاصت نمیکنم تا زجر بکشی . ولی چطوره یه یادگاری برات بزارم؟
( لیسا یه خنجر کوچیک و تیز در اورد و با اون، اسمش رو روی صورت جک نوشت وقتی کارش تموم شد خواست اونجا رو ترک کنه که جک گفت ..)
جک : تو یه پست فطرت چموشی درست مثل مامان و بابات البته قبل از اینکه بکشمشون
لیسا متوجه شد که جک این حرف ها رو برای عصبانی کردن لیسا میگه تا لیسا اونو بکشه و تو درد سر بیوفته . اما لیسا زرنگتر از این حرف ها بود پس به پلیس زنگ زد
لیسا : سلام ، خواستم گذارش دستگیری رئیس یه باند مافیایی بزرگ " جک " رو بهتون بدم لطفا به این آدرس بیاین ( گوشی و قطع کرد و سریع از اونجا دور شد )
جک : پ...پلیسا ؟! شما اینجا چیکا...
مامور پلیس : ساکت باش هر چیزی که بگی تو دادگاه برعلیهت استفاده میشه
* یک سال بعد *
(دادگاه جک رو به حبس ابد محکوم کرد
باند مافیایی جک طبق اسنادی که خودش امضا کرده بود به لیسا تعلق گرفت
و لیسا با یکی کردن این دو باند باند ببر سیاه رو گسترش داد و تبدیلش کرد به بزرگترین باند مافیای اسلحه در دنیا )
لیسا : اهههه .... امروز چقد هوا خوبهههه
رزی : آرهههه جون میده برای شنا
جیسو : دقت کردین خیلی وقته سرمون با اداره کردن باند شلوغه و استراحت نکردیم...
جنی : دقیقا .... فکر کنم یه سالی میشه . از زمانی که جک و...
لیسا : ارهههه زمان چه زود میگذره ....
بلند شین بریم آب تنییییی ( با جیغ)😁💃🏻
جیسو : حالا شدددد 😁💃🏻💃🏻😂
جینی : بزنین بریم 💃🏻💃🏻😂
رزی : بیاین با ماشینا مون تا ساحل مسابقه بدیم هر کی باخت باید همه رو غذا مهمون کنه 😁
جنی و جیسو : قبولهههه من میبرم😁😂
رزی : خودم برندم😌😂
لیسا : خط پایان میبینمتون ... 😏😂👋🏻
☆ پایان ☆
گایز فیک تموم شد ...
چطور بود ؟ خوشتون اومد ؟؟
تو کامنتا بگین نظرتونو
این اولین فیکی بود که نوشتم
پس لایک و کامنت یادتون نرههههه
بای بای 👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻
۱۷.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.