فیک التماس پارت④
فیک التماس پارت④
ویو ا.ت
رسیدیم به عمارت.
ا.ت: کجا دارین منو میبرین
بادیگارد 2 : حرف نباشه پیاده شو
فکر میکردم از عمارت بابام قشنگ تر دیگه نیس ولی این شاهکار بود یه دفعه به خودم اومدم.
ا.ت: اینجا کجاس؟
کسی نمیخاد جواب منو بده؟(با داد) 😠
که یه مرد با کت شلوار مشکی و موهای چتری بهم خوره ی جذاببببب دستور داد ولم کنن.
ته: من میدم، اینجا عمارت منه و منم کیم تهیونگم.
ا.ت: چرا ولم نمی کنی؟(داد)
ته: هروقت سند باندو و عمارت و مال و اموالتو به مالکیت من بزنی ولت میکنم
ا.ت: هه چی فک کردی من مال و اموالمو به تو میدم؟ کور خوندی اقای کیم تهیونگ. 😤😡
با یه علامت دست تهیونگ بادیگاردا گرفتنم و بردن توی یه اتاق درم قفل کردن
(داستان دیو و دلبر😂😂😂)
ا.ت هم با مشت به در می کوبید
یه پنجره دیدم که بزرگ بود و میتونستم ازش در برم. پنجره رو باز کردم و ازش پایینو نگاه کردم حداقل 5 متر بود که پریدم پایین
پام پیج خوره بود ولی بلند شدم. یسسسسس از شانس خوب من دعوا شده بود حیاط شلوغ بود از پشت ماشینا رد شدم و به در خروجی رسیدم که
ویو ته:
نگهبان 3 : ارباب ارباب دختره داره در میره
ته: تعجب 😳 برین بگیرینش (عصبانی)
ویو ا.ت:
و بادیگاردا پشت سرم میدوییدن که گرفتنم
و بعد...
ویو ا.ت
رسیدیم به عمارت.
ا.ت: کجا دارین منو میبرین
بادیگارد 2 : حرف نباشه پیاده شو
فکر میکردم از عمارت بابام قشنگ تر دیگه نیس ولی این شاهکار بود یه دفعه به خودم اومدم.
ا.ت: اینجا کجاس؟
کسی نمیخاد جواب منو بده؟(با داد) 😠
که یه مرد با کت شلوار مشکی و موهای چتری بهم خوره ی جذاببببب دستور داد ولم کنن.
ته: من میدم، اینجا عمارت منه و منم کیم تهیونگم.
ا.ت: چرا ولم نمی کنی؟(داد)
ته: هروقت سند باندو و عمارت و مال و اموالتو به مالکیت من بزنی ولت میکنم
ا.ت: هه چی فک کردی من مال و اموالمو به تو میدم؟ کور خوندی اقای کیم تهیونگ. 😤😡
با یه علامت دست تهیونگ بادیگاردا گرفتنم و بردن توی یه اتاق درم قفل کردن
(داستان دیو و دلبر😂😂😂)
ا.ت هم با مشت به در می کوبید
یه پنجره دیدم که بزرگ بود و میتونستم ازش در برم. پنجره رو باز کردم و ازش پایینو نگاه کردم حداقل 5 متر بود که پریدم پایین
پام پیج خوره بود ولی بلند شدم. یسسسسس از شانس خوب من دعوا شده بود حیاط شلوغ بود از پشت ماشینا رد شدم و به در خروجی رسیدم که
ویو ته:
نگهبان 3 : ارباب ارباب دختره داره در میره
ته: تعجب 😳 برین بگیرینش (عصبانی)
ویو ا.ت:
و بادیگاردا پشت سرم میدوییدن که گرفتنم
و بعد...
۲.۰k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.