پارت ۶۸ Blood moon
پارت ۶۸ Blood moon
از اونجایی که میدونم خیلی دوسم دارین(ماچ بعتون😃❤)این پارتو واس هدیه که نمیدونم به مناسبت چیه میزارم
ا/ت:اقای جئون جونگکوک این ارزو رو با خودت به گور ببر من بچه رو نمیدازم
بلند شد و انگشت اشارشو به حالت تهدید گرفت سمتم و داد زد
کوک:یا این بچه رو سقطش میکنی یا اینقد زیر مشت و لگد میگیرمت تا سقط شه...اصلا هم باهات شوخی ندارم
منم بلند شدم و دستمو تو هوا چرخوندم و داد زدم
ا/ت:برو کنار بزار باد بیاد
بعدم رفتم داخل اتاقم
کوک:حالا میبینیم خانم ا/ت
........................................................
تا سرم رسید به بالشت خوابم برد
اینقد خسته بودم که تا خود صبح خوابیدم
صبح ساعت ۱۱ بیدار شدم و تصمیم گرفتم تا خودم
غذا درست کنم
یه ماسک هم زده بودم جلوی دهنم تا حالم بد نشه
ناهارمو خوردم و رفتم حموم
میدونستم جونگکوک به این زودیا نمیاد
پس
یه تاپ سفید و یه دامن سیاه که چین چینی
بود و پوشیدم
رفتم جلوی اینه و نم موهامو با حوله گرفتم
یکمیم به خودم رسیدم
کاملا سرحال شده بودم
رفتم تو اتاق جونگکوک و یواشکی لبتابشو
برداشتم
رمز نداشت
رفتم تو عکساش
از اونجایی که میدونم خیلی دوسم دارین(ماچ بعتون😃❤)این پارتو واس هدیه که نمیدونم به مناسبت چیه میزارم
ا/ت:اقای جئون جونگکوک این ارزو رو با خودت به گور ببر من بچه رو نمیدازم
بلند شد و انگشت اشارشو به حالت تهدید گرفت سمتم و داد زد
کوک:یا این بچه رو سقطش میکنی یا اینقد زیر مشت و لگد میگیرمت تا سقط شه...اصلا هم باهات شوخی ندارم
منم بلند شدم و دستمو تو هوا چرخوندم و داد زدم
ا/ت:برو کنار بزار باد بیاد
بعدم رفتم داخل اتاقم
کوک:حالا میبینیم خانم ا/ت
........................................................
تا سرم رسید به بالشت خوابم برد
اینقد خسته بودم که تا خود صبح خوابیدم
صبح ساعت ۱۱ بیدار شدم و تصمیم گرفتم تا خودم
غذا درست کنم
یه ماسک هم زده بودم جلوی دهنم تا حالم بد نشه
ناهارمو خوردم و رفتم حموم
میدونستم جونگکوک به این زودیا نمیاد
پس
یه تاپ سفید و یه دامن سیاه که چین چینی
بود و پوشیدم
رفتم جلوی اینه و نم موهامو با حوله گرفتم
یکمیم به خودم رسیدم
کاملا سرحال شده بودم
رفتم تو اتاق جونگکوک و یواشکی لبتابشو
برداشتم
رمز نداشت
رفتم تو عکساش
۸.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.