عضو پنجم بلک پینک
پارت ۸:
یادم افتاد کلید رو بر نداشتم برای همین سریع کلید رو برداشتم و راه افتادم. سوار تاکسی شدم و بعد از تقریبا نیم ساعت رسیدم. رفتم طبقه ی بالا و منتظر نشستم تا نوبتم بشه.(هانا تو ایران اودیشن آنلاین داده بود و قبول شده بود) خیلی استرس داشتم و طبق عادتم که هر وقت استرس میگرفتم لبمو گاز میگرفتم داشتم پوست لبمو میکندم. بالاخره نوبتم شد نمیدونم چقدر گذشت ولی مثل یه عمر برام گذشت. زیر لب بسمالله گفتم و داخل رفتم. ۴ تا داور نشسته بودن. سلام کردم و اونها هم جواب دادن. آهنگی که میخواستم رو بهشون گفتم و شروع کردم به رقصیدن. خیلی تمرین کرده بودم پس بهترینم رو نشون دادم. انگار اونها هم خوششون اومده بود چون لبخند روی لب داشتن. بهم گفتن جواب رو برام روی ایمیلم میفرستم. تشکر کردم و خداحافظی کردم و اومدم بیرون. از وقتی رسیده بودم به مامان و بابا زنگ نزده بودم پس به تلفن خونه زنگ زدم که صدای مادرم رو شنیدم و دلتنگیم برطرف شد ولی با چیزی که گفت...
یادم افتاد کلید رو بر نداشتم برای همین سریع کلید رو برداشتم و راه افتادم. سوار تاکسی شدم و بعد از تقریبا نیم ساعت رسیدم. رفتم طبقه ی بالا و منتظر نشستم تا نوبتم بشه.(هانا تو ایران اودیشن آنلاین داده بود و قبول شده بود) خیلی استرس داشتم و طبق عادتم که هر وقت استرس میگرفتم لبمو گاز میگرفتم داشتم پوست لبمو میکندم. بالاخره نوبتم شد نمیدونم چقدر گذشت ولی مثل یه عمر برام گذشت. زیر لب بسمالله گفتم و داخل رفتم. ۴ تا داور نشسته بودن. سلام کردم و اونها هم جواب دادن. آهنگی که میخواستم رو بهشون گفتم و شروع کردم به رقصیدن. خیلی تمرین کرده بودم پس بهترینم رو نشون دادم. انگار اونها هم خوششون اومده بود چون لبخند روی لب داشتن. بهم گفتن جواب رو برام روی ایمیلم میفرستم. تشکر کردم و خداحافظی کردم و اومدم بیرون. از وقتی رسیده بودم به مامان و بابا زنگ نزده بودم پس به تلفن خونه زنگ زدم که صدای مادرم رو شنیدم و دلتنگیم برطرف شد ولی با چیزی که گفت...
۲.۴k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.