Death part3
مرگ
Part°3°
ات که متوجه قطع شدن گوشی نشد همین سر داشت درباره کارای روزانش میگفت بدون که کمکم متوجه شد صدایی نمیاد گوشی رو نگاهی انداخت دید که جیمین خیلی راحت گوشی قطع کرده بدون گوش دادن به حرف هاش گوشی رو پرت کرد اونور به سمت طبقه بالا رفت روی تخت دراز کشید اگه خنده ای به خودش زد شاید بهترین اتفاق این 3ماه زنگ زدن جیمین بود
1هفته بعد
{زمانیکهروزاولکاریاتهست}
ویو ات
به زور از خواب بیدار شدم نمیخواستم بیدار شم ولی امروز رو باید بدم چون روز اول کاریمه با خوشحالی از روی تخت بلند شدم کارای لازم رو کردم {WC,آرایش,لباسپوشیدن} یه تاکسی گرفتم آدرس رو دادم به سمت شرکت رفتم امروز واقعا هیجان داشتم
رفتم تو از یه نفر پرسیدم که دفتر رئیس کجاست به
یهنفر: طبقه آخر اتاق 223
ات: ممنون
ات با آسانسور رفت به سمت اتاق رئیس
در زدم واقعا برام جالب بود که بیشتر رنگ در ها سبز هست ولی اتاق هایی که آخر شماره هاشون 3 هست سیاه
ویو جونگ کوک
توی اتاق نشسته بودم کمکم داشت حوصلم سر میرفت اومد که یه سیگار روشن کنم در اتاق زدن
}خب رئیس ات جونگکوکه}
جونگکوک:بیا تو
ات: سلام پارک ات هستم
جونگکوک: منتظرت بودم
ات:اقایــــــــ.....
جونگکوک:جئون جئون جونگکوک
ات:بله آقای جئون خب اممم
جونگکوک یه فرمی داد به ات تا مشخصاتشو کامل کنه
ات بعد از اینکه کامل کرد فرم رو داد به جونگکوک
جونگکوک:خب خانم پارک از این به بعد باید جای منشی قدیمیم باشید کارتون هم اینه که باید دنبال یه آدم به اسم پاک جیمین بگردید
ات:ببخشید کی
جونگکوک:پارک جیمین
ویو ات
بعد از اینکه بهم گفت پاک جیمین یکم به شک افتادم نکنه منظورش جیمین
ات:ببخشید میتونم عکسش رو ببینم
جونگکوک عکس جیمین رو داد به ات ولی قبلا جیمین یه عکس تقلبی دستش داده بود که هیچ شباهتی بهش نداشت
ات آخیش فکر کردم جیمینه ولی خوب شد نیست{تویذهنش}
ات از اون روز کارش رو شروع کرد ولی طبق قراری که با جیمین گذاشته بودن، جیمین هر شب بهش زنگمیزد
3ماه بعــ..ـــ...ــ....ـد
اگه خوبه بگین ادامه میدم اگه نه که دیگه نمی نویسم
اسلاید اول ات
اسلاید دوم لباس ات برای رفتن به شرکت
Part°3°
ات که متوجه قطع شدن گوشی نشد همین سر داشت درباره کارای روزانش میگفت بدون که کمکم متوجه شد صدایی نمیاد گوشی رو نگاهی انداخت دید که جیمین خیلی راحت گوشی قطع کرده بدون گوش دادن به حرف هاش گوشی رو پرت کرد اونور به سمت طبقه بالا رفت روی تخت دراز کشید اگه خنده ای به خودش زد شاید بهترین اتفاق این 3ماه زنگ زدن جیمین بود
1هفته بعد
{زمانیکهروزاولکاریاتهست}
ویو ات
به زور از خواب بیدار شدم نمیخواستم بیدار شم ولی امروز رو باید بدم چون روز اول کاریمه با خوشحالی از روی تخت بلند شدم کارای لازم رو کردم {WC,آرایش,لباسپوشیدن} یه تاکسی گرفتم آدرس رو دادم به سمت شرکت رفتم امروز واقعا هیجان داشتم
رفتم تو از یه نفر پرسیدم که دفتر رئیس کجاست به
یهنفر: طبقه آخر اتاق 223
ات: ممنون
ات با آسانسور رفت به سمت اتاق رئیس
در زدم واقعا برام جالب بود که بیشتر رنگ در ها سبز هست ولی اتاق هایی که آخر شماره هاشون 3 هست سیاه
ویو جونگ کوک
توی اتاق نشسته بودم کمکم داشت حوصلم سر میرفت اومد که یه سیگار روشن کنم در اتاق زدن
}خب رئیس ات جونگکوکه}
جونگکوک:بیا تو
ات: سلام پارک ات هستم
جونگکوک: منتظرت بودم
ات:اقایــــــــ.....
جونگکوک:جئون جئون جونگکوک
ات:بله آقای جئون خب اممم
جونگکوک یه فرمی داد به ات تا مشخصاتشو کامل کنه
ات بعد از اینکه کامل کرد فرم رو داد به جونگکوک
جونگکوک:خب خانم پارک از این به بعد باید جای منشی قدیمیم باشید کارتون هم اینه که باید دنبال یه آدم به اسم پاک جیمین بگردید
ات:ببخشید کی
جونگکوک:پارک جیمین
ویو ات
بعد از اینکه بهم گفت پاک جیمین یکم به شک افتادم نکنه منظورش جیمین
ات:ببخشید میتونم عکسش رو ببینم
جونگکوک عکس جیمین رو داد به ات ولی قبلا جیمین یه عکس تقلبی دستش داده بود که هیچ شباهتی بهش نداشت
ات آخیش فکر کردم جیمینه ولی خوب شد نیست{تویذهنش}
ات از اون روز کارش رو شروع کرد ولی طبق قراری که با جیمین گذاشته بودن، جیمین هر شب بهش زنگمیزد
3ماه بعــ..ـــ...ــ....ـد
اگه خوبه بگین ادامه میدم اگه نه که دیگه نمی نویسم
اسلاید اول ات
اسلاید دوم لباس ات برای رفتن به شرکت
۶.۸k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.