چند پارتی

پشیمانی

ا.ت
الان یک ماه هست که کوک منو ول کرده من تو این یک ماه از خونه بیرون نرفتم امروز تصمیم گرفتم اتاقمو تمیز کنم وفتم داخل اتاقم داشتم تمیز میکردم که دستکش های بکسی که کوک بهم داره بود اونجاس نمیدونم یک هو گریم گرفت و هی بدتر میشد

کوک
الان یک ماهه از ا.ت جدا شدم با یک دختره آشنا شدم به اسم یول هست خیلی خوشگله خیلی با استعداده و خیلی زریفه خیلی دوسش دارم
امروز قراره با یول بریم شهر بازی
یول . سلام عشقم
کوک . سلام گوگولی
یول . خوب بریم اول ترن سوار شیم
کوک . باش
بعد از کلی بازی کردن رفتیم خونه من
یول .کوک تو دوست دختر داشتی
کوک . اره
یول . اسمش چی بود
کوک . ا.ت
یول . وی چه اسم زشتی عکسشو داری
کوک .فکر کنم تو ستل زباله گوشی
عکسو پیدا. مردم بهش نشون دادن
بعد از کلی حرف زدن یول رفت خونه

فردا
کوک و یول داشتن تو خیابون راه میرفتن که یک هم ........


پایان


این فیک خیلی است و نویسنده قصد توهین به اعضا را ندارد