با خیال تو

با خیال تو ،
ابرهای سرگردان
پیراهن تنهایی
خود را ،
در چشمانم می چلانند

بغض زنجیر شده به گلویم
حریر سرخ قلبم را میخراشد

و من ؛چون پرنده ای عاشق
که دلش در قفس جا مانده
بال و پر میزنم
در عمق احساسم

دوست داشتنت را از دهان شعر هایم بیرون می آورم
و مثال قاصدکی به دستان باد
می سپارم

#حبیبه_عزیزی
#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

باد در تنهایی خویش می رقصد ماه امادر تردید هنوز تو را می خوا...

از عشق تو که مملو می شوم...!پنهانی ترین حس درونم بی تابانه ا...

اینجا زنی در انتهای مساله از مجهول ها و معادله ها می گریزد و...

میان خمیازه غنچه هادر آخرین سکانس عاشقانهکلید می خوردرویش،، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط