painful love part 20
مینهو:بدووووووووووو منتظرتما
+اوفففف باشه
نشستم رو تخت و دسته های گیم رو گرفتیم سی دی رو توش انداخت و بازیو شروع کردیم بازی فوتبال بود(به نظر من فوتبال توی گیم راحت تره )
اولین بار باختم (خوب معلومه میبازی اولین بارته بازی میکنی)
دومین بار باختم (شک نداشتم)
سومین بار باختم(دیگه چی)
و برای چهارمین بارم......باختم(چقدر میبازی)
+عههههه خسته شدم....
مینهو:یه بار دیگه
+نه دیگه نمیتونم
مینهو:خواهش یه بار دیگه
یه نقشه به سرم رسید و قبول کردم
+باشه
و داشتیم میرفتیم کم مونده بود بهم قول بزنه و منم باید کارمو میکردم
نزدیکش شدم و لپشو بوسیدم خشک شده بهم نگاه کرد منم بازیمو کردم و توپ رو ازش گرفتم (تو گیم بازی توپ رو ازش گرفت) و یه قول زدم بلند شدم و بالا پایین میپریدم که مینهو تازه به خودش اومده بود
مینهو:یااااااا قبول نمیشه
+خوبم قبول میشه
مینهو:نمیشه نمیشه نمیشه
دستامو رو کمرم گذاشتم و جلوش وایستادم
+اونوقت چرا نمیشه
مینهو:چون.....چون..آه
+یوهووووو پس من بردم
مینهو:ولی بدون تقلب کردم
ناخودآگاه بقلش کردم....
+تقلب کردم؟
مینهو:معلو.....نه
+مطمئنی؟
مینهو:آر...آرع تقلب نکردی
+اوک پس من میرم پایین
مینهو:راستی فردا میرم دانشگاه انتظامی
+واقعا؟...عام موفق باشی
مینهو:ممنون..از فردا کارمو شروع میکنم
+اوک....فعلا
...
#جیمین
شب شد و شام رو با سوجون خوردیم از صندلی بلند شدم
_من تو اتاق کارم هستم میای بهت بگم چیکار کنیم
☆اوک
بعد چند دیقه اومد تو اتاق
☆خوب....کی میریم
_یه چند روز دیگه میریم فعلا نمیدونم...خوب نقشمون اینه سوجین توی یه دانشگاه استاد هستش مینهو دیگه فارغ التحصیل شدش....
☆خوب؟ دیگه؟
_تو اونجا میری دانشگاه و منم استاد میشم از اون طریق به سوجین نزدیک میشم و
☆عاااااااا باشه دیگه فهمیدیم
_اهم خوب فردا چمدونتو آماده کن چند تا دستیار هن باید باهامون باشه دیگه قراره اونجا زندگی کنیم
☆اوهوم اوک...حالا کی میریم؟
_دو رد دیگه بیلیط میگیرم راه میرفتیم
☆باشه....من رفتم شبت بخیر
+اوفففف باشه
نشستم رو تخت و دسته های گیم رو گرفتیم سی دی رو توش انداخت و بازیو شروع کردیم بازی فوتبال بود(به نظر من فوتبال توی گیم راحت تره )
اولین بار باختم (خوب معلومه میبازی اولین بارته بازی میکنی)
دومین بار باختم (شک نداشتم)
سومین بار باختم(دیگه چی)
و برای چهارمین بارم......باختم(چقدر میبازی)
+عههههه خسته شدم....
مینهو:یه بار دیگه
+نه دیگه نمیتونم
مینهو:خواهش یه بار دیگه
یه نقشه به سرم رسید و قبول کردم
+باشه
و داشتیم میرفتیم کم مونده بود بهم قول بزنه و منم باید کارمو میکردم
نزدیکش شدم و لپشو بوسیدم خشک شده بهم نگاه کرد منم بازیمو کردم و توپ رو ازش گرفتم (تو گیم بازی توپ رو ازش گرفت) و یه قول زدم بلند شدم و بالا پایین میپریدم که مینهو تازه به خودش اومده بود
مینهو:یااااااا قبول نمیشه
+خوبم قبول میشه
مینهو:نمیشه نمیشه نمیشه
دستامو رو کمرم گذاشتم و جلوش وایستادم
+اونوقت چرا نمیشه
مینهو:چون.....چون..آه
+یوهووووو پس من بردم
مینهو:ولی بدون تقلب کردم
ناخودآگاه بقلش کردم....
+تقلب کردم؟
مینهو:معلو.....نه
+مطمئنی؟
مینهو:آر...آرع تقلب نکردی
+اوک پس من میرم پایین
مینهو:راستی فردا میرم دانشگاه انتظامی
+واقعا؟...عام موفق باشی
مینهو:ممنون..از فردا کارمو شروع میکنم
+اوک....فعلا
...
#جیمین
شب شد و شام رو با سوجون خوردیم از صندلی بلند شدم
_من تو اتاق کارم هستم میای بهت بگم چیکار کنیم
☆اوک
بعد چند دیقه اومد تو اتاق
☆خوب....کی میریم
_یه چند روز دیگه میریم فعلا نمیدونم...خوب نقشمون اینه سوجین توی یه دانشگاه استاد هستش مینهو دیگه فارغ التحصیل شدش....
☆خوب؟ دیگه؟
_تو اونجا میری دانشگاه و منم استاد میشم از اون طریق به سوجین نزدیک میشم و
☆عاااااااا باشه دیگه فهمیدیم
_اهم خوب فردا چمدونتو آماده کن چند تا دستیار هن باید باهامون باشه دیگه قراره اونجا زندگی کنیم
☆اوهوم اوک...حالا کی میریم؟
_دو رد دیگه بیلیط میگیرم راه میرفتیم
☆باشه....من رفتم شبت بخیر
۶.۷k
۳۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.