عاقشانه های پاک
عاقشانه های پاک
شهریه...
با سینی چایی اومدم تو اتاقش...
داشت درس میخوند...
پرسید:\"خانوووم
امروز چندم ماهههه...؟"
_بیست و نهم
\"یادم باشه فردا برم شهریه مو بگیرم...\"
چند تا از کتاباشو برداشت...
تا کنارش بشینم...
.
یاد شب خواستگاری افتادم...
ازش پرسیده بودم
\"میشه بفرمایید پس اندازتون چقده؟
مکثی کرد و به آرومی گفت:\"هیچی!
پس چیکار میکردین تا حالا...؟
مگه شغل ثابت ندارین...؟\"
\"نه والله!\"
بانوتوکه چشمان خماری داری ازیک طلبه چه انتظاری داری؟
.
_راستش درس میخونم و شهریه میگیرم...
\"از رو کلافگی زیر چشمی نگاش کردم...
با خودم گفتم:\"ملت عجب اعتماد به نفسی دارن که میان خواستگاری...
با بی حوصلگی پرسیدم:
\"میشه بگید شهریه تون چقده...؟
\"_الان چون مجردم۷۰ تومنه...
متأهل که بشم،میشه ۲۵۰ تومن...\"فک کردم داره دستم میندازه...
تا میخواستم بگم...
خیلی زشته کسی که اسمشو گذاشته طلبه...
تو جلسه خواستگاری...
با نامحرم شوخی کنه...
با جدیت گفت
تا ۲۸۰ تومنم میرسه هااا...
فهمیدم شوخی ای در کار نیست...
با چشای گرد و گشاد شده...
زل زدم به زمین...
ادامه داد
\"البته این واسه اول اولاشه،بیشتر هم میشه...\"
کنجکاو پرسیدم\"چقد مثلا...؟\"
_حدود ۳۵۰ تومن...
.
اعتماد به نفس بالایی داشت...
بعدها فهمیدم...
چیزی که اون داشت...
اعتماد به نفس نبود، توکل بود...
.
با صداش به خودم اومدم...
_خانوم خانوماااا......کجایی...؟
_چایی مونو نمیدی؟
_چایی ای که از دست شما باشه...
خوردن داره هاااا...
.
به سینی نگاه کردم و گفتم:
\"آخخ...نبات یادم رفت...\"
تا خواستم پاشم...
گفت: نبات نمیخواد...
_شما که کنارمون باشی...
چای تلخ که جای خود داره...
زهر هم شیرینه واسمون...
.
حل شدن دردل معشوق که ایرادی نیست...
چای هم دردل خود آب کند قندش را...
شهریه...
با سینی چایی اومدم تو اتاقش...
داشت درس میخوند...
پرسید:\"خانوووم
امروز چندم ماهههه...؟"
_بیست و نهم
\"یادم باشه فردا برم شهریه مو بگیرم...\"
چند تا از کتاباشو برداشت...
تا کنارش بشینم...
.
یاد شب خواستگاری افتادم...
ازش پرسیده بودم
\"میشه بفرمایید پس اندازتون چقده؟
مکثی کرد و به آرومی گفت:\"هیچی!
پس چیکار میکردین تا حالا...؟
مگه شغل ثابت ندارین...؟\"
\"نه والله!\"
بانوتوکه چشمان خماری داری ازیک طلبه چه انتظاری داری؟
.
_راستش درس میخونم و شهریه میگیرم...
\"از رو کلافگی زیر چشمی نگاش کردم...
با خودم گفتم:\"ملت عجب اعتماد به نفسی دارن که میان خواستگاری...
با بی حوصلگی پرسیدم:
\"میشه بگید شهریه تون چقده...؟
\"_الان چون مجردم۷۰ تومنه...
متأهل که بشم،میشه ۲۵۰ تومن...\"فک کردم داره دستم میندازه...
تا میخواستم بگم...
خیلی زشته کسی که اسمشو گذاشته طلبه...
تو جلسه خواستگاری...
با نامحرم شوخی کنه...
با جدیت گفت
تا ۲۸۰ تومنم میرسه هااا...
فهمیدم شوخی ای در کار نیست...
با چشای گرد و گشاد شده...
زل زدم به زمین...
ادامه داد
\"البته این واسه اول اولاشه،بیشتر هم میشه...\"
کنجکاو پرسیدم\"چقد مثلا...؟\"
_حدود ۳۵۰ تومن...
.
اعتماد به نفس بالایی داشت...
بعدها فهمیدم...
چیزی که اون داشت...
اعتماد به نفس نبود، توکل بود...
.
با صداش به خودم اومدم...
_خانوم خانوماااا......کجایی...؟
_چایی مونو نمیدی؟
_چایی ای که از دست شما باشه...
خوردن داره هاااا...
.
به سینی نگاه کردم و گفتم:
\"آخخ...نبات یادم رفت...\"
تا خواستم پاشم...
گفت: نبات نمیخواد...
_شما که کنارمون باشی...
چای تلخ که جای خود داره...
زهر هم شیرینه واسمون...
.
حل شدن دردل معشوق که ایرادی نیست...
چای هم دردل خود آب کند قندش را...
۲.۶k
۰۶ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.