پارت ۷
پارت ۷
مایکی:سلام
ت/ا:بابا میتونی به کسی نگی که مایکی گنگ داره
بابات:معلومه که نمی گم پای تو وسطه راستی گردنت چی شده ببینم
ت/ا:کشیده شدن توسط مایکی
مایکی: ت/ا چان تو نباید به کسی بگی که من گردن تو گاز گرفتم وگرنه اتفاق بدی میوفته
ت/ا: بابا روی گردنم خون مایکی ریخته بود آخه کمکش کردم که بیاد اینجا
مایکی :راستی من لباسم خونه (اینجا لباس گنگش تنشه)
بابات: لباسه من هست
مامانت: لباس آدم چاقی مثل تو تنش نمی شه معلومه که ورزش میکنه
بابات :چی من چاق نیستم پسرم لباستو در بیار زخمت ببینم وگرنه منو میکشن
مایکی:( در آوردن لباس )
امیلی: عجب عضلاتی
کاتسوکی: چشمای ستاره ای☺
ت/ا: تا شما با هم کنار بیاین من ی دوش بگیرم رفتی سری جلوی آينه گردنت رو دیدی( اسلاید ۲) وای جاش میمونه بهتره تا ی مدت لباس باز نپوشم حموم که کردی ی لباس صورتی که دامن مشکی داشت رو ورداشتم (اسلاید ۳)
بعد رفتم پایین پیش بقیه نشستم مایکین لباس بابامو پوشیده بود بابا زخم مایکی چه طور بود بهتره یا نه
بابات: نه زخمش عمیق نبود
مایکی: لباس گنگم چی شد.
مامانت :من شستم قهرمان
بابات:( با چشم های برزخی نگاه میکرد) وایسا شب میدونم چیکارت کنم
ت/ا: بابا مایکی کجا میخوابه
بابات: خوب پیش تو دیگه
ت/ا: جان اونکه پسره
مامانت: راست میگه
بابات: ابن ی قضیه بین من و دخترمه به شما مربوط نیست
ت/ا: باشه
مایکی: من برام مهم نیست فقط میخوام بخوابم
ت/ا: باشه بیا اتاقمو بهت نشون بدم
امیلی: منم میام
ت/ا: باشه
مایکی: کار داریم بگو نیاد اگه میخوای اونم زخمی بشه
ت/ا:( پرت کردن مایکی) دیگه زیاد زر نزن برین
امیلی :من چی آبجی
ت/ا: جان آبجی نه باشه ی شب دیگه
امیلی: اگه تو میگی باشه آبجی بزرگه
مایکی: بریم دیگه خوابم میاد
ت/ا :باشه بریم وقتی رسیدیم اتاقم من در با غرور در باز کردم که مایکی اتاقمو ببینه
مایکی :چه اتاق ترسناکی داری
ت/ا:😑
مایکی: ویی مورمور شدم
ت/ا :باشه بیا جاتو روی زمین ميندازم خودم روی تختم میخوابم باشه
مایکی: باشه خودشو پرت کرد روی جاش
ت/ا :منم همین کارو کردم
مایکی: من گشنمه
ت/ا: ما که همین الان از سر میز بلند شدیم
مایکی: نه اون جوری دلم هوسه خونتو کرده
ت_ا :باشه مایکی ولی زیاد بهت خون نمی دم کم خون میشم
مایکی :(بلند کردن)بعد دندون نیشش رو فرو کرد( اسلاید ۴)
ت/ا : مایکی درد میکنه آروم باش
مایکی:( نیششو در آورد) خوش تعمی اینجوری کنترلم رو از دست میدم
ت/ا: نتونستی تحمل کنی واسه همین بیهوش شدی
مایکی:( سری نیش رو درآورد بعد رفت کنار )خوبی وای گند زدم
پایان تا پارت بعد بوس
مایکی:سلام
ت/ا:بابا میتونی به کسی نگی که مایکی گنگ داره
بابات:معلومه که نمی گم پای تو وسطه راستی گردنت چی شده ببینم
ت/ا:کشیده شدن توسط مایکی
مایکی: ت/ا چان تو نباید به کسی بگی که من گردن تو گاز گرفتم وگرنه اتفاق بدی میوفته
ت/ا: بابا روی گردنم خون مایکی ریخته بود آخه کمکش کردم که بیاد اینجا
مایکی :راستی من لباسم خونه (اینجا لباس گنگش تنشه)
بابات: لباسه من هست
مامانت: لباس آدم چاقی مثل تو تنش نمی شه معلومه که ورزش میکنه
بابات :چی من چاق نیستم پسرم لباستو در بیار زخمت ببینم وگرنه منو میکشن
مایکی:( در آوردن لباس )
امیلی: عجب عضلاتی
کاتسوکی: چشمای ستاره ای☺
ت/ا: تا شما با هم کنار بیاین من ی دوش بگیرم رفتی سری جلوی آينه گردنت رو دیدی( اسلاید ۲) وای جاش میمونه بهتره تا ی مدت لباس باز نپوشم حموم که کردی ی لباس صورتی که دامن مشکی داشت رو ورداشتم (اسلاید ۳)
بعد رفتم پایین پیش بقیه نشستم مایکین لباس بابامو پوشیده بود بابا زخم مایکی چه طور بود بهتره یا نه
بابات: نه زخمش عمیق نبود
مایکی: لباس گنگم چی شد.
مامانت :من شستم قهرمان
بابات:( با چشم های برزخی نگاه میکرد) وایسا شب میدونم چیکارت کنم
ت/ا: بابا مایکی کجا میخوابه
بابات: خوب پیش تو دیگه
ت/ا: جان اونکه پسره
مامانت: راست میگه
بابات: ابن ی قضیه بین من و دخترمه به شما مربوط نیست
ت/ا: باشه
مایکی: من برام مهم نیست فقط میخوام بخوابم
ت/ا: باشه بیا اتاقمو بهت نشون بدم
امیلی: منم میام
ت/ا: باشه
مایکی: کار داریم بگو نیاد اگه میخوای اونم زخمی بشه
ت/ا:( پرت کردن مایکی) دیگه زیاد زر نزن برین
امیلی :من چی آبجی
ت/ا: جان آبجی نه باشه ی شب دیگه
امیلی: اگه تو میگی باشه آبجی بزرگه
مایکی: بریم دیگه خوابم میاد
ت/ا :باشه بریم وقتی رسیدیم اتاقم من در با غرور در باز کردم که مایکی اتاقمو ببینه
مایکی :چه اتاق ترسناکی داری
ت/ا:😑
مایکی: ویی مورمور شدم
ت/ا :باشه بیا جاتو روی زمین ميندازم خودم روی تختم میخوابم باشه
مایکی: باشه خودشو پرت کرد روی جاش
ت/ا :منم همین کارو کردم
مایکی: من گشنمه
ت/ا: ما که همین الان از سر میز بلند شدیم
مایکی: نه اون جوری دلم هوسه خونتو کرده
ت_ا :باشه مایکی ولی زیاد بهت خون نمی دم کم خون میشم
مایکی :(بلند کردن)بعد دندون نیشش رو فرو کرد( اسلاید ۴)
ت/ا : مایکی درد میکنه آروم باش
مایکی:( نیششو در آورد) خوش تعمی اینجوری کنترلم رو از دست میدم
ت/ا: نتونستی تحمل کنی واسه همین بیهوش شدی
مایکی:( سری نیش رو درآورد بعد رفت کنار )خوبی وای گند زدم
پایان تا پارت بعد بوس
۳۸۷
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.