part 3
تو پارک نشسته بودمو به مردمی که با هم مهربون بودن و میخندیدن نگاه کردم.
چی میشد اگ منم یکی از اونا بودم؟
دنیا از اولش با هام بد بود حتی الان.
تنها فرد زندگیم از خونه بیرونم کرد.
تو افکارم غرق شده بودم که حس دستی روی کمرم منو ترسوندو به خودم اومدم.
به کنارم نگاه کردم مردی که تقریبا ۳۲ ۳۳ سالش باشه رو دیدم.
ازش فاصله گرفتم که گفت:قصدم اذیت کردن نبود.
و دستموگرفت:بیا بریم
ات:چیکار میکنییی
مرد:الکی جیغ جیع نکن
همینطور داشت به ماشینش نزدیکر میشد که با خوردن چیزی توی صورتش متوقف شد.
اون جیمین بود.
بعد از زدن اون مرد به سمتم اومد و دستمو گرفت.
اون مرده هم داشت بهمون نزدیک میشد
جیمین تو گوشم گفت:یادت باشه هرچقدر من عصبانی بودمو ازکاری خواستم که نباید انجامش بدی انجامش نده!نمیخوام اینطوری به دردسر بیوفتی.
بعد از در رفتن از دست اون مرده به سمت خونه رفتیم که جیمین زودتر از من رفت تو خونه درو برام باز کرد.
رفتم تو خونه همه جا با گل برگای سرخ تزیین شده بود.
جیمین:معذرت میخوامکه تنهات گذاشتم و به سمتم اومد و بغلم کرد و منم محکمتر بغلش کردم.
ات:خوشحالم که دارمت
جیمین:من بیشتر
پایان😐
چی میشد اگ منم یکی از اونا بودم؟
دنیا از اولش با هام بد بود حتی الان.
تنها فرد زندگیم از خونه بیرونم کرد.
تو افکارم غرق شده بودم که حس دستی روی کمرم منو ترسوندو به خودم اومدم.
به کنارم نگاه کردم مردی که تقریبا ۳۲ ۳۳ سالش باشه رو دیدم.
ازش فاصله گرفتم که گفت:قصدم اذیت کردن نبود.
و دستموگرفت:بیا بریم
ات:چیکار میکنییی
مرد:الکی جیغ جیع نکن
همینطور داشت به ماشینش نزدیکر میشد که با خوردن چیزی توی صورتش متوقف شد.
اون جیمین بود.
بعد از زدن اون مرد به سمتم اومد و دستمو گرفت.
اون مرده هم داشت بهمون نزدیک میشد
جیمین تو گوشم گفت:یادت باشه هرچقدر من عصبانی بودمو ازکاری خواستم که نباید انجامش بدی انجامش نده!نمیخوام اینطوری به دردسر بیوفتی.
بعد از در رفتن از دست اون مرده به سمت خونه رفتیم که جیمین زودتر از من رفت تو خونه درو برام باز کرد.
رفتم تو خونه همه جا با گل برگای سرخ تزیین شده بود.
جیمین:معذرت میخوامکه تنهات گذاشتم و به سمتم اومد و بغلم کرد و منم محکمتر بغلش کردم.
ات:خوشحالم که دارمت
جیمین:من بیشتر
پایان😐
۱۰.۵k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.