چه خواهد شد / پارت 51
......
خانوم: عزیزم باید استراحت کنی . الان حالت خوبه؟
ملینا: آ... آره خوبم ممنون . شما کی هستین؟
خانوم : میتونی منو آجوما صدا کنی؟
ملینا: آجوما؟ کره ست مگه؟ 😅
_ نه اینجا کره نیست ولی اون خانوم تز کره اومده اینجا
قلبم احساس ارامش کرد . پشتمو نگاه کردم.... ایلیا رو دیدم که لبه ی تختم نشسته و داره بهم نگاه میکنه .
ملینا : ایلیا!
بدون اهمیت به سُرم دستم بغلش کردم.... و اونم در مقابل محکم بغلم کرد.
ملینا : حالت خوبه؟
ایلیا : جای تیرم درد میکرد که با دیدن تو خوب شدم...
ملینا : متاسفم...
ایلیا: چرا؟
ملینا : من باعث این اتفاق شدم
ایلیا : ولی خودم تصمیم گرفتم وارد بازی بشم
ایلیا به اجوما که پشتم وایساده بود نگاه کرد و اجوما از اتاق بیرون رفت .
ایلیا : خب.... حالا میتونیم فراموشش کنیم...
به سمتم خم شد و...
خیلی وقت بود نزاشته بودم.... ببخشید....
حالا هم فعلا تو خماری بمونین...
خانوم: عزیزم باید استراحت کنی . الان حالت خوبه؟
ملینا: آ... آره خوبم ممنون . شما کی هستین؟
خانوم : میتونی منو آجوما صدا کنی؟
ملینا: آجوما؟ کره ست مگه؟ 😅
_ نه اینجا کره نیست ولی اون خانوم تز کره اومده اینجا
قلبم احساس ارامش کرد . پشتمو نگاه کردم.... ایلیا رو دیدم که لبه ی تختم نشسته و داره بهم نگاه میکنه .
ملینا : ایلیا!
بدون اهمیت به سُرم دستم بغلش کردم.... و اونم در مقابل محکم بغلم کرد.
ملینا : حالت خوبه؟
ایلیا : جای تیرم درد میکرد که با دیدن تو خوب شدم...
ملینا : متاسفم...
ایلیا: چرا؟
ملینا : من باعث این اتفاق شدم
ایلیا : ولی خودم تصمیم گرفتم وارد بازی بشم
ایلیا به اجوما که پشتم وایساده بود نگاه کرد و اجوما از اتاق بیرون رفت .
ایلیا : خب.... حالا میتونیم فراموشش کنیم...
به سمتم خم شد و...
خیلی وقت بود نزاشته بودم.... ببخشید....
حالا هم فعلا تو خماری بمونین...
۴.۸k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.