pt:¹⁵ ♡bad boy
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صبح♕
اجوما: ا/تتتتت ا/تتتت خوشگلم بیدارشو بیا پایین صبحونه بخور
ا/ت: باش برو الان میام
اجوما: چشم
ا/ت ویو:
رفتم دستشویی و کارهام رو انجام دادم مسواکو اینا بعد گفتم یه دوش بگیرم یه دوش 10 دقیقه ای گرفتم و رفتم موهامو خشک کردم و یکم بهشون حالت دادم و لباس فرم مدرسم رو پوشیدم
و رفتم پایین نشستم و به مامان بابا و ارن سلام دادم و شروع کردم خوردن همه جا سکوت بود که ارن گفت:
ارن: امشب خونه باشی
ا/ت: اومم باشه دیگه نمیخورم بریم
بادیگارد: چشم خانم
ا/ت: مامان بابا خدافظ
م. پ: خدافظ مواظب باشی
ا/ت: هستم
«رفت و سوار ماشین شد سرش رو گذاشت روی شیشه پنجره و به فکر فرو رفت
یعنی الان کار هایی که ارن میگه باید انجام بدم؟
اگه انجام بدم ازم متنفر میشه؟
بهتره بهش بگم!
بادیگارد: خانمممممم
ا/ت: ع بله
بادیگارد: نیم ساعته فقط صداتون میکنم
ا/ت: ببخشید تو فکر بودم خب دیگه خدافظ
بادیگارد: خدافظ خانم
«رفت پایین و وارد مدرسه شد بازم چشم همه پسرای مدرسه روش بود بدون محل دادن رفت توی کلاسش و نشست روس نیمکت
یونا: ا/تتت
ا/ت: ها
یونا: وقتی ما رفتیم چی شددد
ا/ت: میخواستی چی بشه سوهو و تهیونگ حرف میزدن
یونا: اها خیالم راحت شد من رو ددیم خیلی حساسم
ا/ت در ذهن:
انقدری که تو هستی من نیستم
یونا: خب دیگه من میرم
ا/ت: اهوم
دبیر:«وارد شد» سلام به همه
همه: سلام صبحتون بخیر
دبیر: ا/ت
ا/ت: بله استاد
دبیر: یه نفر توی اتاق مدیر کارت داره
ا/ت: کی؟
دبیر: نمیدونم فقط گفتن بگم بری اونجا
ا/ت: باش مرسی استاد
«خارج شد از کلاس و به سمت اتاق مدیر رفت در زد و وارد شد اما دید که تهیونگ نشسته رو صندلی»
ا/ت: سلام چیکارم داشتید
تهیونگ: سلام عشقم خوبی
ا/ت: خوبم تو خوبی
تهیونگ: چرا دیشب بهت زنگ میزدم برنمیداشتی؟
ا/ت: تهیونگ یه سوال بپرسم راستشو میگی!
تهیونگ: چی
ا/ت: تو رئیس بزرگ ترین باند مافیا کره ای
تهیونگ: کی اینو بهت گفته «جدی»
ا/ت: اونش مهم نیست
تهیونگ: تهدیدت کردن که از من حرف بکشی!
ا/ت: هنوز که نه ولی ارن گفت شب میگه
تهیونگ: که اینطور ارن گفته
ا/ت: هوم
تهیونگ: یکی نیست به خودش گیر بده چونکه یه سطح از باند مافیا من کوچیک تره میخواد این کارو کنه
ا/ت: چ.. چی ارن مافیاس
تهیونگ: نمیدونستی خیلی ساده ای
ا/ت: آ.. اخه
تهیونگ: خب الان بهت گیر ندن نیم ساعته اینجایی!
ا/ت: چرا گیر میدن اوک من میرم شب بهت زنگ میزنم قشنگ توضیح بده
تهیونگ: باش عشقم بای
«رفت و دوباره سرکلاسش روی صندلیش نشست و به درس گوش کرد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایتتتتت😑❤️🩹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صبح♕
اجوما: ا/تتتتت ا/تتتت خوشگلم بیدارشو بیا پایین صبحونه بخور
ا/ت: باش برو الان میام
اجوما: چشم
ا/ت ویو:
رفتم دستشویی و کارهام رو انجام دادم مسواکو اینا بعد گفتم یه دوش بگیرم یه دوش 10 دقیقه ای گرفتم و رفتم موهامو خشک کردم و یکم بهشون حالت دادم و لباس فرم مدرسم رو پوشیدم
و رفتم پایین نشستم و به مامان بابا و ارن سلام دادم و شروع کردم خوردن همه جا سکوت بود که ارن گفت:
ارن: امشب خونه باشی
ا/ت: اومم باشه دیگه نمیخورم بریم
بادیگارد: چشم خانم
ا/ت: مامان بابا خدافظ
م. پ: خدافظ مواظب باشی
ا/ت: هستم
«رفت و سوار ماشین شد سرش رو گذاشت روی شیشه پنجره و به فکر فرو رفت
یعنی الان کار هایی که ارن میگه باید انجام بدم؟
اگه انجام بدم ازم متنفر میشه؟
بهتره بهش بگم!
بادیگارد: خانمممممم
ا/ت: ع بله
بادیگارد: نیم ساعته فقط صداتون میکنم
ا/ت: ببخشید تو فکر بودم خب دیگه خدافظ
بادیگارد: خدافظ خانم
«رفت پایین و وارد مدرسه شد بازم چشم همه پسرای مدرسه روش بود بدون محل دادن رفت توی کلاسش و نشست روس نیمکت
یونا: ا/تتت
ا/ت: ها
یونا: وقتی ما رفتیم چی شددد
ا/ت: میخواستی چی بشه سوهو و تهیونگ حرف میزدن
یونا: اها خیالم راحت شد من رو ددیم خیلی حساسم
ا/ت در ذهن:
انقدری که تو هستی من نیستم
یونا: خب دیگه من میرم
ا/ت: اهوم
دبیر:«وارد شد» سلام به همه
همه: سلام صبحتون بخیر
دبیر: ا/ت
ا/ت: بله استاد
دبیر: یه نفر توی اتاق مدیر کارت داره
ا/ت: کی؟
دبیر: نمیدونم فقط گفتن بگم بری اونجا
ا/ت: باش مرسی استاد
«خارج شد از کلاس و به سمت اتاق مدیر رفت در زد و وارد شد اما دید که تهیونگ نشسته رو صندلی»
ا/ت: سلام چیکارم داشتید
تهیونگ: سلام عشقم خوبی
ا/ت: خوبم تو خوبی
تهیونگ: چرا دیشب بهت زنگ میزدم برنمیداشتی؟
ا/ت: تهیونگ یه سوال بپرسم راستشو میگی!
تهیونگ: چی
ا/ت: تو رئیس بزرگ ترین باند مافیا کره ای
تهیونگ: کی اینو بهت گفته «جدی»
ا/ت: اونش مهم نیست
تهیونگ: تهدیدت کردن که از من حرف بکشی!
ا/ت: هنوز که نه ولی ارن گفت شب میگه
تهیونگ: که اینطور ارن گفته
ا/ت: هوم
تهیونگ: یکی نیست به خودش گیر بده چونکه یه سطح از باند مافیا من کوچیک تره میخواد این کارو کنه
ا/ت: چ.. چی ارن مافیاس
تهیونگ: نمیدونستی خیلی ساده ای
ا/ت: آ.. اخه
تهیونگ: خب الان بهت گیر ندن نیم ساعته اینجایی!
ا/ت: چرا گیر میدن اوک من میرم شب بهت زنگ میزنم قشنگ توضیح بده
تهیونگ: باش عشقم بای
«رفت و دوباره سرکلاسش روی صندلیش نشست و به درس گوش کرد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایتتتتت😑❤️🩹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷۵.۸k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.