شهریست در کنارهٔ آن شط و قلب من
شهریست در کنارهٔ آن شط و قلب من
آنجا اسیر پنجهٔ یک مرد پر غرور
آن ماه دیده است که من نرم کرده ام
با جادوی محبت خود قلب سنگ او
اکنون منم که در دل این خلوت و سکوت
ای شهر پر خروش ، تو را یاد می کنم
دل بسته ام به او و تو او را عزیز دار
من با خیال او دل خود شاد می کنم
#فروغ_فرخزاد
آنجا اسیر پنجهٔ یک مرد پر غرور
آن ماه دیده است که من نرم کرده ام
با جادوی محبت خود قلب سنگ او
اکنون منم که در دل این خلوت و سکوت
ای شهر پر خروش ، تو را یاد می کنم
دل بسته ام به او و تو او را عزیز دار
من با خیال او دل خود شاد می کنم
#فروغ_فرخزاد
۵۱۸
۱۰ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.