ببخشید که نبودم امتحانا پارمون کرد😂
ببخشید که نبودم امتحانا پارمون کرد😂
part ²²
ا.ت ویو:
که یهوو از حیاط پشتی عمارت صدای قدم های پا اومد خیلی کنجکاو شده بودم درحالی که میدونستم یه خطر داره تحدیدم میکنه ولی توجه نکردم و آروم و بدون سر صدا رفتم پشت عمارت پشت یکی از ستون ها قایم شدم یه مرد بود انگار داشت یه چیزی رو ور میداشت تصمیم گرفتم غافلگیرش کنم و یهو پریدم جلوش که نزدیک بود سکته کنه
ا.ت:میبینم دوباره سروکلت پیدا شده آقای دزد
که یهو صدای یونگی اومد که داشت صدام میکرد که اون مرده منو چسبوند به دیوار تا معلوم نباشم و جلوی دهنم رو گرفت تا جیغ نزنم
یونگی: ا. ت ا. ت بیا داخل هوا سرد شده(بلند)
مرده دستشو از روی دهنم ورداشت و بهم فهموند که جوابشو بدم
ا.ت:باشه الان میام داخل
و یونگی رفت داخل همون جوری که به دیوار چسپیده بودم گفتم
ا.ت:چرا باز اومدی اینجا؟
که ناخداگاه نگاهم به چشماش گره خورد چقدر چشماش آشناست کجا دیدمشون؟ توی خواب؟ نه بابا
همون جوری که بهش خیره شده بودم ماسکی که روی صورتش بود رو کنار زدم اون..... اون......اون جیمین بود
ا.ت:تو...تو اینجا چیکار میکنی؟
جیمین:اومدم چیزی رو که اینجا قایم کرده بودم رو ببرم
ا.ت:خب مثله آدم می یومدی میگفتی تا بهت بدیم
جیمین:آخه کسی که چیزی رو قایم میکنه چرا باید جاشو لو بده؟
ا.ت:اینم حرفیه خب حالا چی هست اینی که میگی؟؟؟
جیمین:.........
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 10
کامنت بالای 20
منتظرم 😎❤
اگه بچه های خوبی باشید شرط هارو نادیده میگیرم و پارت جدید میزارم😃
part ²²
ا.ت ویو:
که یهوو از حیاط پشتی عمارت صدای قدم های پا اومد خیلی کنجکاو شده بودم درحالی که میدونستم یه خطر داره تحدیدم میکنه ولی توجه نکردم و آروم و بدون سر صدا رفتم پشت عمارت پشت یکی از ستون ها قایم شدم یه مرد بود انگار داشت یه چیزی رو ور میداشت تصمیم گرفتم غافلگیرش کنم و یهو پریدم جلوش که نزدیک بود سکته کنه
ا.ت:میبینم دوباره سروکلت پیدا شده آقای دزد
که یهو صدای یونگی اومد که داشت صدام میکرد که اون مرده منو چسبوند به دیوار تا معلوم نباشم و جلوی دهنم رو گرفت تا جیغ نزنم
یونگی: ا. ت ا. ت بیا داخل هوا سرد شده(بلند)
مرده دستشو از روی دهنم ورداشت و بهم فهموند که جوابشو بدم
ا.ت:باشه الان میام داخل
و یونگی رفت داخل همون جوری که به دیوار چسپیده بودم گفتم
ا.ت:چرا باز اومدی اینجا؟
که ناخداگاه نگاهم به چشماش گره خورد چقدر چشماش آشناست کجا دیدمشون؟ توی خواب؟ نه بابا
همون جوری که بهش خیره شده بودم ماسکی که روی صورتش بود رو کنار زدم اون..... اون......اون جیمین بود
ا.ت:تو...تو اینجا چیکار میکنی؟
جیمین:اومدم چیزی رو که اینجا قایم کرده بودم رو ببرم
ا.ت:خب مثله آدم می یومدی میگفتی تا بهت بدیم
جیمین:آخه کسی که چیزی رو قایم میکنه چرا باید جاشو لو بده؟
ا.ت:اینم حرفیه خب حالا چی هست اینی که میگی؟؟؟
جیمین:.........
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 10
کامنت بالای 20
منتظرم 😎❤
اگه بچه های خوبی باشید شرط هارو نادیده میگیرم و پارت جدید میزارم😃
۵.۰k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.