چن پارتی موری سان پارت ۲
هوفف حرفی ندارم بریم واسه پارتت
وسایلمو جمع کردم
ولی قصد ندارم برم به اون آدرسی که اون عوضی داده هرگز نمیرم جایی که منو مثل یه کالا ببینن از کجا معلوم اونا هم منو نفروشن به یکی دیگه ..
لیا :هوففف خسته شدممم چیکار کنم
....:تو الان نباید تو راه مافیا باشی
سرمو چرخوندم دیدم یه پسرموحنایی که بهش میخورد ۱۴ ، ۱۵ سالش باشه اینو گفت (چویا منو میکوشههه)
لیا:تو دیگه کی هستی چی میخوای
چویا :هاهاها؟؟چه پررویی بهم گفتن اگه تو نیومدی مافیا خودم ببرمت
لیا : نمیخوام بیام مگه زوره
چویا:ما اینهمه پول نریختیم تو حلق بابات که تو فرار کنی
لیا :تو الان نباید تو مدرسه باشی بچه
چویا (فشاری):هاا هاااااااا؟! چی گفتی؟
لیا :آخه بهت میخوره ۱۴،۱۵ سالت باشه
چویا(فرا عصبانیی):چه زری زدیییی دختره خنگ
پسره اینو گفت و بکی زد تو سرم که دنیا دور سرم چرخید و دیگه نفهمیدم چی شد ....
لیا چون توی مهارت رزمی مهارت داشته و تو چند سال زندگیش سختی کشیده بود بدن قوی داشت و زود بهوش اومد
نفهمیدم چی شد تا اینکه بهوش اومدم دیدم تو ماشینم دستم از پشت بسته شده زانو ها مو بقل کردم ولی این تنها هدفم نبود با پام گیرم رو از سرم انداختم رو صندلیه ماشین با هزار زور و زحمت با دستم گرفتم و دستمو باز کردم (فهمیدید چی شد ؟؟؟) در ماشین و باز کردم که بپرم بیرون که ......
اخیی تموم شددد
وسایلمو جمع کردم
ولی قصد ندارم برم به اون آدرسی که اون عوضی داده هرگز نمیرم جایی که منو مثل یه کالا ببینن از کجا معلوم اونا هم منو نفروشن به یکی دیگه ..
لیا :هوففف خسته شدممم چیکار کنم
....:تو الان نباید تو راه مافیا باشی
سرمو چرخوندم دیدم یه پسرموحنایی که بهش میخورد ۱۴ ، ۱۵ سالش باشه اینو گفت (چویا منو میکوشههه)
لیا:تو دیگه کی هستی چی میخوای
چویا :هاهاها؟؟چه پررویی بهم گفتن اگه تو نیومدی مافیا خودم ببرمت
لیا : نمیخوام بیام مگه زوره
چویا:ما اینهمه پول نریختیم تو حلق بابات که تو فرار کنی
لیا :تو الان نباید تو مدرسه باشی بچه
چویا (فشاری):هاا هاااااااا؟! چی گفتی؟
لیا :آخه بهت میخوره ۱۴،۱۵ سالت باشه
چویا(فرا عصبانیی):چه زری زدیییی دختره خنگ
پسره اینو گفت و بکی زد تو سرم که دنیا دور سرم چرخید و دیگه نفهمیدم چی شد ....
لیا چون توی مهارت رزمی مهارت داشته و تو چند سال زندگیش سختی کشیده بود بدن قوی داشت و زود بهوش اومد
نفهمیدم چی شد تا اینکه بهوش اومدم دیدم تو ماشینم دستم از پشت بسته شده زانو ها مو بقل کردم ولی این تنها هدفم نبود با پام گیرم رو از سرم انداختم رو صندلیه ماشین با هزار زور و زحمت با دستم گرفتم و دستمو باز کردم (فهمیدید چی شد ؟؟؟) در ماشین و باز کردم که بپرم بیرون که ......
اخیی تموم شددد
۱.۶k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.