عاشقم باش پارت ²³ این پات رو واسه بار دوم دارم میزارم:)
ات:اصلا بیا خودتو بزار جای من بیا من بهت تجاوز میکنم بهت خیانت میکنم جلوی تو یکی دیگرو بوس میکنم غرورتو له میکنم کتکت میزنم و راجبه بیماریتم چیزی بهت نمیگم و همش ازیتت میکنم و بهت میگم خراب
ته:ات حرفه مفت نزن وقتی هیچی نمیدونی(داد)
ات:اینا هنوز هیچی نشده داری سرم داد میزنی بعد چی ازم انتظار داری!
ته:باشه باشه هر سوالی داری بپرس بهت جواب بدم همین الان
ات:باشه چرا بهم دست زدی بعد باهام ازدواج کردی؟
ته:تو از قبل زنم بودی و خبر نداشتی مامانم می خواست مجبورم کنه با یکی دیگه از واج کنم اما من تو رو دوست داشتم
ات:اکی چرا ملیسا رو جلوی من بوسیدی
ته:اون هر..زه بزور منو بوسید
ات:چرا بهم اعتماد نداشتی و ازیتم میکردی
ته:احمق بودم:)
ات:چرا راجبه ناراحتی قلبیم چیزی بهم نگفتی
ته:چون نمی خواستم تو اون شرایط باعثه ترست بشه یا ناراحت تر شی من دارو هاتو میریختم تو غذاتو به موقع بهت میدادم ات من اون موقع درونگرای افسرده ای بیش نبودم ولی همه جوره هواتو داشتم تو میدونی از اون روزی که رفتی من رفتم درخواست ترکه خانواده کردم و الان مادری ندارم؟
ات:تهیونگ نمی دونم(گریه) فقط بهم وقت بده
بلند شدم رفتم تو بالکن یعنی انقد دوسم داشته ما هردوتامون اشتباه های زیادی کردیم ولی ته بیشتر و اگر بخوایم همو ببخشیم باید باهم گذشته رو فراموش کنیم یکم فکر کردم و رفتم داخل که گوشیه ته زنگ خورد و چون داشت با کنترل ور میرفتم گذاشت رو بلند گو
ته:بله بفرمایید
دختره:جیغ شما کیم تهیونگی؟
ته:بفرمایید
دختره: من کیم سومین هستم شما دوست دختر ندارید؟
ته:واقعیتش. نه ندارم
که سریع رفتم سمتش و گوشیش رو برداشتم
ات:یاااا دختر چی بلغور میکنی اگه اعتماد بنفسه تو رو داشتم الان تو بغله یکی از بازیگرای هالیوود بودم
دختر:شما؟
ات:من زنشم مشکلی داری جمع کن از سئول برو دختره ی پرو گمشو
تلفونو قطع کردم
رفتم گوشه ته رو گرفتم
ات:هوی داشتی میگفتی نداری؟
ته:ایی خب ما که باهم نیستیم
ات:ولی هنو زن و شوهریم متاسفانه و حق خیانت نداریم
ته:دلم می خواد
ات:ته کاری نکن زنگ بزنم به یکی بگم بیار باش رل بزنم
ته:هوی گو میخوری
ات:به هر حال میدونی میکنم پس خفه شو
ته:هوی گوشمو ول کنا
گوششو ول کردم
ات:بچه پرو
دیگه کم کم موقع ی خواب شده بود ولی من باید کجا می خوابیدم
ات:هوی من رو مبل می خوابم
ته:هر جور راحتی شب بخیر
رفت تو اتاق و همه ی چراغا خاموش شدن خیلی میترسیدم احساس میکردم یکی داره دوره خونه میگرده یهو از خواب پریدم
ات:ججججججججییییییییییییغغغغغغغغ
ته:چخبره
اشکام سرازیر شد
ته اومد پایین پیشم
ته:یا ات خوبی؟
سریع بغلش کردم ترسیده بودم بعد از اون دزدی من خیلی ترسو شده بودم
ته:اروم باش اروم باش!
ته:ات حرفه مفت نزن وقتی هیچی نمیدونی(داد)
ات:اینا هنوز هیچی نشده داری سرم داد میزنی بعد چی ازم انتظار داری!
ته:باشه باشه هر سوالی داری بپرس بهت جواب بدم همین الان
ات:باشه چرا بهم دست زدی بعد باهام ازدواج کردی؟
ته:تو از قبل زنم بودی و خبر نداشتی مامانم می خواست مجبورم کنه با یکی دیگه از واج کنم اما من تو رو دوست داشتم
ات:اکی چرا ملیسا رو جلوی من بوسیدی
ته:اون هر..زه بزور منو بوسید
ات:چرا بهم اعتماد نداشتی و ازیتم میکردی
ته:احمق بودم:)
ات:چرا راجبه ناراحتی قلبیم چیزی بهم نگفتی
ته:چون نمی خواستم تو اون شرایط باعثه ترست بشه یا ناراحت تر شی من دارو هاتو میریختم تو غذاتو به موقع بهت میدادم ات من اون موقع درونگرای افسرده ای بیش نبودم ولی همه جوره هواتو داشتم تو میدونی از اون روزی که رفتی من رفتم درخواست ترکه خانواده کردم و الان مادری ندارم؟
ات:تهیونگ نمی دونم(گریه) فقط بهم وقت بده
بلند شدم رفتم تو بالکن یعنی انقد دوسم داشته ما هردوتامون اشتباه های زیادی کردیم ولی ته بیشتر و اگر بخوایم همو ببخشیم باید باهم گذشته رو فراموش کنیم یکم فکر کردم و رفتم داخل که گوشیه ته زنگ خورد و چون داشت با کنترل ور میرفتم گذاشت رو بلند گو
ته:بله بفرمایید
دختره:جیغ شما کیم تهیونگی؟
ته:بفرمایید
دختره: من کیم سومین هستم شما دوست دختر ندارید؟
ته:واقعیتش. نه ندارم
که سریع رفتم سمتش و گوشیش رو برداشتم
ات:یاااا دختر چی بلغور میکنی اگه اعتماد بنفسه تو رو داشتم الان تو بغله یکی از بازیگرای هالیوود بودم
دختر:شما؟
ات:من زنشم مشکلی داری جمع کن از سئول برو دختره ی پرو گمشو
تلفونو قطع کردم
رفتم گوشه ته رو گرفتم
ات:هوی داشتی میگفتی نداری؟
ته:ایی خب ما که باهم نیستیم
ات:ولی هنو زن و شوهریم متاسفانه و حق خیانت نداریم
ته:دلم می خواد
ات:ته کاری نکن زنگ بزنم به یکی بگم بیار باش رل بزنم
ته:هوی گو میخوری
ات:به هر حال میدونی میکنم پس خفه شو
ته:هوی گوشمو ول کنا
گوششو ول کردم
ات:بچه پرو
دیگه کم کم موقع ی خواب شده بود ولی من باید کجا می خوابیدم
ات:هوی من رو مبل می خوابم
ته:هر جور راحتی شب بخیر
رفت تو اتاق و همه ی چراغا خاموش شدن خیلی میترسیدم احساس میکردم یکی داره دوره خونه میگرده یهو از خواب پریدم
ات:ججججججججییییییییییییغغغغغغغغ
ته:چخبره
اشکام سرازیر شد
ته اومد پایین پیشم
ته:یا ات خوبی؟
سریع بغلش کردم ترسیده بودم بعد از اون دزدی من خیلی ترسو شده بودم
ته:اروم باش اروم باش!
۳۷.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.